Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
base camp
پایگاه مبنا
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
Other Matches
camp
چادر زدن
camp
چادر
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp
پادگان اردو زدن چادر زدن
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
camp
خیمه سرا
camp
اردو زدن
camp
منزل کردن
camp
لشکرگاه
camp
اردوگاه
camp
اردو
camp
اردوگاه نظامی
prison camp
بازداشتگاه بیرون شهر
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
بازداشتگاه اسرا
prison camp
اردوگاه زندانیان
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
camp color
پرچم اردویی
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
refugee camp
اردوگاه پناهندگان
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
work camp
محل کار زندانیان
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
camp chair
صندلی تاشونده
holiday camp
تفریحگاهتعطیلی
summer camp
پایگاهتابستانی
camp color
پرچم کوچک اردوگاهی
Where is the location of this camp ?
محل این اردوگاه کجاست ؟
prison camp
زندان صحرایی
computer camp
اردوی کامپیوتر
internment camp
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
aide de camp
اجودان مخصوص
aide-de-camp
اجودان مخصوص
aides-de-camp
اجودان مخصوص
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
concentration camp
بازداشتگاه
camp bed
تخت خواب سفری
camp beds
تخت خواب سفری
flying camp
اردوی سبک وسیار
boot camp
اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
labor camp
اردوگاه کار
camp-shedding
[پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
work camp
اردوی کار
training camp
اردوی امادگی
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
to skirt a camp
از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
to strike camp
اردورابهم زدن
vacation camp
[American E]
تفریحگاه تعطیلی
camp color party
گروه پرچم
two-burner camp stove
اجاقدوشعله
vacation camp
[American E]
پایگاه تابستانی
camp color party
دسته پرچم یورتچی
single-burner camp stove
اجاقپیکنیکیتکشعله
sub base
زیر بستر
base course
لایه شالوده
base course
لایه اساس قشر اساس
base course
قشر پی راه
base course
قشر لعاب
to base one self
اعتماد کردن
r base
ار- بیس
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
sub base
زیر قشر
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
get to first base
<idiom>
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
to base one self
تکیه کردن
second base
دومینپایگاه
base 0
پایه 01
first base
اولینپایگاه
base 0
decimal
magneto base
پایه مگنت
hard base
سکوی پرتاب مستحکم
fuse base
پایه ی فیوز
fox base+
فاکس بیس پلاس
loktal base
لامپ قفلی
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base
پایگاه شناور دریایی
base symbol
علایم قراردادی مبنا
loctal base
لامپ قفلی
knowledge base
پایگاه معلومات
knowledge base
پایگاه دانش
knowledge base
پایگاه اگاهی
base surge
ابر پایه قارچ اتمی
inorganic base
باز معدنی
hard base
باز سختbaseball
lewis base
باز لوویس
hard base
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
inorganic base
باز غیر الی
filbert base
پایگاه دروغین
filbert base
پایگاه فریبنده
column base
پایه ستون
column base
ته ستون
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
column base
زیرستون
chart base
چارت مادر
chart base
چارت مبنا
base width
ستبرای پایه
base width
عرض پایه پهنای پایه
base unit
یکای بنیادی
base unit
یکان مبنا
base unit
یکان پایگاهی
defense base
پایگاه پدافندی
defense base
پایگاه دفاعی
data base
مبنای اطلاعات
data base
پایگاه داده ها
coupling base
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
center base
میدان مرکزی
conjugate base
باز مزدوج
bayonet base
پایه لامپ میخی
mobilization base
مبنای بسیج
hardwood base
پایهسختچوبی
fixed base
پایهثابت
dexter base
پایهراستی
concrete base
پایهیبتونی
centre base
ستونمرکزی
bracket base
پایهقلاب
base of splat
پایهپشتصندلی
pin base
پایهمیله
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base
مبدا زمانی
lamp base
پایهلامپ
magazine base
محلانبارخشاب
recharging base
بخشتغذیه
base of a triangle
قاعده
[مثلثی]
[ریاضی]
base-court
حیات بیرونی
Attic base
پایه ی آتنی
Asiatic base
پایه یونی
[آسیایی]
It is base on a precedent.
مسبوق به سابقه است
wave base
سطحموج
telescope base
پایهتلسکوپ
swivel base
پایهگردنده
sprung base
تشکفنری
sinister base
منحنیانتهایی
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base
ماخذ مالیات
prisoners base
بازی گرگم بهوا
polyacidic base
باز چند اسیدی
polyacid base
باز چند اسیدی
octal base
هشت پایهای
number base
پایه عدد
number base
عدد پایه
number base
مبنای عددی
naval base
پایگاه دریایی
monetary base
پایه پولی
monetary base
مبنای پولی
production base
مبنای تولید یا تولیدات ملی
pseudo base
شبه باز
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
tax base
مبنای مالیاتی
stanchion base
زیرستون
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base
مبنای نرم افزار
soft base
باز نرم
single base
تک مادهای
single base
باروت یک حبهای
sight base
پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base
باز شیف
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
base defense
پدافند پایگاه
base fuze
ماسوره ته
base fuze
ماسوره ته پران
base hit
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition
احتراق تحتانی
base level
تهتراز
base line
خط پایه
base line
خط مبنا
base line
خط کور
base fuze
ماسوره ته گلوله
base font
فونت پیش فرض
base depot
امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base development
تهیه پایگاه
base development
ساختن پایگاه
base ejection
ته پران
base ejection
پرتاب شونده از ته
base flow
جریان پایه
base flow
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font
فونت پایه
base line
خط توجیه
base of fire
مبنای اتش
fire base
مبنای اتش
base of operations
پایگاه عملیات
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of origin
مبداء اصلی
base of origin
پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of wall
روپی
base number
عدد پایه
base number
عدد مبنا
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading
بار اولیه
base map
نقشه مادر
base map
نقشه پایگاه
base map
نقشه مبنا
base memory
حافظه پایه
base mortar
خمپاره مبنا
base mortar
قبضه مبنا
base on halls
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com