English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
base repair تعمیر اساسی
base repair تعمیرات پایگاهی
Other Matches
repair تعمیر کردن
under repair در دست تعمیر
out of repair خراب
repair اصلاح
repair تعمیر
repair مرمت
under repair تحت تعمیر
out of repair نیازمند تعمیر
out of repair بد
repair تعمیرکردن
repair جبران کردن دوباره دایر کردن
repair مرمت کردن
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
repair shop تعمیرگاه
repair time مدت تعمیر
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
spot repair تعمیر در جا
mean repair time زمان میانگین تعمیر
spot repair تعمیر در محل
emergency repair تعمیر اضطراری
depot repair تعمیرات امادگاهی
repair shop workshop
aircraft repair تعمیر هواپیما
It is beyond repair. It cannot be put right. درست شدنی نیست
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
repair parts قطعات یدکی
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
in bad repair خراب
in bad repair بد
minor repair تعمیرات کوچک
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
repair kit جعبه تعمیر
in bad repair نیازمند تعمیر
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
mobile repair shop تعمیرگاه سیار
to base one self تکیه کردن
base 0 decimal
base 0 پایه 01
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
r base ار- بیس
base course لایه شالوده
base course لایه اساس قشر اساس
base course قشر پی راه
base course قشر لعاب
sub base زیر قشر
to base one self اعتماد کردن
sub base زیر بستر
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
second base دومینپایگاه
first base اولینپایگاه
knowledge base پایگاه اگاهی
hard base باز سختbaseball
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
filbert base پایگاه دروغین
loctal base لامپ قفلی
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base symbol علایم قراردادی مبنا
base spray بسکهای ته گلوله
base stone سنگ زیرین
base spray بسک ته
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
lewis base باز لوویس
inorganic base باز معدنی
inorganic base باز غیر الی
knowledge base پایگاه معلومات
knowledge base پایگاه دانش
base unit یکان پایگاهی
base unit یکان مبنا
defense base پایگاه پدافندی
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
chart base چارت مادر
defense base پایگاه دفاعی
data base مبنای اطلاعات
column base زیرستون
column base ته ستون
data base پایگاه داده ها
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
column base پایه ستون
chart base چارت مبنا
center base میدان مرکزی
bayonet base پایه لامپ میخی
base unit یکای بنیادی
hard base سکوی پرتاب مستحکم
fuse base پایه ی فیوز
fox base+ فاکس بیس پلاس
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
filbert base پایگاه فریبنده
base width ستبرای پایه
base width عرض پایه پهنای پایه
conjugate base باز مزدوج
loktal base لامپ قفلی
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
lamp base پایهلامپ
hardwood base پایهسختچوبی
fixed base پایهثابت
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
monetary base مبنای پولی
time base مبدا زمانی
magazine base محلانبارخشاب
pin base پایهمیله
base-court حیات بیرونی
Attic base پایه ی آتنی
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
sinister base منحنیانتهایی
recharging base بخشتغذیه
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base ماخذ مالیات
prisoners base بازی گرگم بهوا
polyacidic base باز چند اسیدی
polyacid base باز چند اسیدی
octal base هشت پایهای
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
pseudo base شبه باز
tax base مبنای مالیاتی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
magneto base پایه مگنت
base speed سرعت منتجه
base of operations پایگاه عملیات
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base fuze ماسوره ته پران
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته گلوله
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base font فونت پیش فرض
base font فونت پایه
base flow جریان پایه
base ejection پرتاب شونده از ته
base ejection ته پران
base development ساختن پایگاه
base development تهیه پایگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense پدافند پایگاه
base defense پدافند از پایگاه
base cover عکس برداری اولیه
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base ignition احتراق تحتانی
base level تهتراز
base line خط پایه
fire base مبنای اتش
base of fire مبنای اتش
base number عدد پایه
base number عدد مبنا
base mortar قبضه مبنا
base mortar خمپاره مبنا
base memory حافظه پایه
base map نقشه مبنا
base metal فلز پایه
base map نقشه مادر
base loading بار اولیه
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base line خط توجیه
base line خط کور
base line خط مبنا
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base command فرماندهی پایگاه
air base پایگاه هوایی
base rates ارزش اولیه
base rates نرخ مبنا
base rates تعرفه مبنا
base rates نرخ پایه
base rates اهنگ پایه
base rate ارزش اولیه
base rate نرخ مبنا
base rate تعرفه مبنا
base rate نرخ پایه
base rate اهنگ پایه
base metals فلز پست
base metals فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals فلزات بنیانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com