Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
basic language
زبان بیسیک
Other Matches
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic
کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic
به یک وسیله راه دور
basic
مین دستیابی
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic
Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
بیسیک
basic course
دوره مقدماتی
basic
روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic
اساسی مقدماتی
basic
اولیه
basic
ابتدایی
basic
بنیادی
basic
تهی بنیانی
basic
پایهای
basic
اساسی
basic
اصلی
basic
قلیایی
basic
بازی
basic
مقدماتی اساسی
basic
بنیانی
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
basic pay
اصل حقوق
basic branch
رسته اولیه
basic brick
اجر قلیائی
basic capacity
گنجایش مبنا
basic capacity
گنجایش پایه
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic circuit
مدار ساده
basic pay
حقوق اصلی
basic anxiety
اضطراب بنیادی
basic of issue
مبنای توزیع
basic sciences
علوم پایه
basic salt
نمک بازی
basic price
قیمت پایه
basic price
قیمت مبنا
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
basic allowance
شارژ انبار
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic ration
جیره اصلی
basic point
نقطه مبداء
basic shaft
محور اصلی
basic conflict
تعارض بنیادی
basic deficit
کسری کلی
basic deficit
کسری اساسی
basic linkage
پیوند اساسی
basic dye
رنگینه بازی
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
basic fortran
استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing
گیربکس
basic gearing
چرخ دندههای اصلی
basic hole
سوراخ مقدماتی
basic date
تاریخ ترفیع
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
basic load
بار مبنا
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops
جو
basic crops
ذرت
basic crops
پنبه تنباکو و برنج
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
basic intent
نیت عام
basic shaft
محور واحد
basic research
علم بنیادی
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
tiny basic
یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
quick basic
کوئیک بیسیک
microsoft basic
مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
integer basic
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
true basic
تروبیسیک
basic verses
ایات محکمات
basic variable
متغیر اساسی
basic research
تحقیقات مقدماتی
basic weaves
رگباسلیق
basic research
علم پایه
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
توافق اولیه
basic ground
زمینه و متن اصلی فرش
basic dye
رنگ قلیایی
basic variable
متغیر اصلی
advanced basic
بیسیک پیشرفته
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic speed
سرعت اولیه
basic surplus
مازاد اساسی
basic training
تعلیمات ابتدایی
basic training
اموزش مقدماتی
basic slag
سرباره قلیایی
basic size
اندازه اولیه
airman basic
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic data
عناصر تیر اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
basic size
اندازه اصلی
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic building materials
مواداولیهساختمان
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic requisition number
درخواست ابتدایی
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
the four basic arithmetic operations
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic requisition number
درخواست اولیه
basic calculating operation
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic source of food
منابعاولیهغذا
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
ground basic slag
ارد توماس
basic pig iron
اهن توماس
basic pig iron
اهن خام قلیایی
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
ground basic slag
سرباره توماس
basic standard cost
قیمت پایه
basic standard cost
قیمت استاندارد
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
basic operation of arithmetic
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic allowance for subsistence
حق معاش
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
basic access method
روش دستیابی اصلی
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
basic bessemer process
فرایندقلیایی بسمر
basic allowance for quarters
حق مسکن
basic circuit arrangement
ترتیب مدار ساده
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
basic construction unit
واحد ساختمانی
basic end item
تجهیزات ووسایل اولیه
basic end item
اقلام اولیه اماد
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
basic converter steel
فولاد توماس
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic sequential access method
روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic input output system
سیستم ورودی و خروجی پایه
basic direct access method
روش دستیابی مستقیم اساسی
basic open hearth furnace
کوره باز قلیایی
basic partitioned access method
روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic converter pig iron
اهن خام توماس
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
در زمان اجرا
language
تبدیل و اجرا میکند
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
for a language course
برای یک دوره زبان
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
second language
زباندوم
pl. language
زبان پی ال وان
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language
برنامهای که به عنوان مترجم
language
لسان
language
کلام
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
زبان
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
زبان
language
بصورت لسانی بیان کردن
language
سخنگویی تکلم
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
basic indexed sequential acess method
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
basic type double tier formwork
قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
query language
زبان پرس و جو
publication language
زبان انتشارات
quary language
زبان پرس و جو
redundant language
سخن زائد یازیادی حشووزوائد
source language
زبان منبع
snobol language
زبان اسنوبول
simulation language
زبان شبیه سازی
simula language
زبان سیمیولا
simscript language
زبان سیمسکریپت
semitic language
زبان سامی
rpg language
زبان ار پی جی
reference language
زبان مرجع
publication language
زبان نشری
objective language
زبان مقصود
object language
زبان مقصد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com