Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
batch total
جمع کل دسته
Other Matches
batch
یک پارتی
batch
یک دست
batch
مقدار
batch
سری
batch
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch
دسته کردن مجموع کردن
batch
قسمت
batch
مجموعه
batch
یک مجموعه
batch
اندازه مخلوط بتن
batch
ابخوره
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch
یک محموله
batch
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
batch
دستهای
batch
گروه
batch
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batch
قرار دادن موضوعات در گروهها
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batch
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
batch
در گروههای مربوطه و در یک ماشین
batch
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch
فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batch
مقدار نان دریک پخت
batch
دسته
batch
مین اطلاعات سفید
batch processing
دسته پردازی
batch processing
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
batch processing
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
batch processing
پردازش دستهای
batch production
تولید زیاد یک نوع کالا
batch production
تولیدانبوه
batch quantity
کمیت گروهی
batch process
فرایندناپیوسته
batch process
فرایند پیمانهای
batch patenting
پاتنت کردن منقطع
batch compiler
همگردان دستهای
batch compiler
کامپایلردستهای
batch costing
تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
batch file
فایل دستهای
batch mixer
مخلوط کن ضربهای
batch mode
باب دستهای
batch number
شماره مرجع و یک دسته
remote batch processing
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
batch type furnace
کوره نوع منقطع
to total something up
چیزی را جمع کردن
[سرجمع کردن]
[جمع زدن]
[ریاضی]
total
کل
total
مقدار
total
کل
[حاصل جمع]
total
سرجمع کردن
total
جمع کردن
total
حاصل جمع
total
جمله سرجمع
total
جمع
total
مجموع
total
جمع کل کامل
total
مطلق
total
جمع زدن
total
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
total
کلی
total
کامل
total
جامع
total
تام
total
کلی تام
total losses
زیان کل
total losses
کل تلفات ابی
total product
محصول کل
total mobilization
بسیج کامل نیروها
total loss
نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
total porosity
تخلخل کامل
total porosity
تخلخل کل
total loss
تلفات کل
total pressure
فشار کل
total load
بار کل
total lift
برای کل
total income
درامد کل
total function
تابع کامل
total freeboard
عمق ازاد
total force
نیروی کل
total excluder
حاجب حرمانی
total efficiency
راندمان کل
total product
تولید کل
total radiation
تابش کل
total exports
جمع کل صادرات
total costs
هزینه کلی
total costs
هزینه کامل
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
total weight
وزن کل
total war
جنگ همه جانبه
total voltage
ولتاژ کل
total utility
مطلوبیت کل
total temperature
دمای کل
total loss
خسارت کلی
total score
نمره کامل
total revenue
قیمت کل فروش یک کالا
total revenue
درامد کل
total resistance
مقاومت کل
total radiation
تشعشع کل
total eclipse
خسوف یا کسوف کلی
total heat
انتالپی
total current
جریان کل
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
the students total 00
شماره شاگردابه 004تن بالغ میشود
total cost
هزینه کل
total conductivity
رسانایی کل
total conductivity
هدایت کل
total charge
بارگذاری کامل
control total
جمع فیلدهای عددی برای بررسی صحت ورودی پردازش داده یا داده خروجی
hash total
جمع کل درهم
the total population
همه مردم
the total population
تمامی نفوس کلیه جمعیت
the total population
همه جمعیت
the total number
شماره کل
total heat
محتوای گرمایی
total system
سیستم کامل
total curvature
انحناء کل
total deduction
جمع کسورات
check total
برنامهای که صحت داده را بررسی میکند
sum total
جمع کل
sum total
سرجمع
sum total
مجموع
total output
تولید کل
total differntial
دیفرانسیل کل
total differential
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
total differential
دیفرانسیل کل
total drag
پسای کل
total supply
عرضه کل
total demand
تقاضای کل
total deformation
مجموع تمام تغییر شکلها
total tax load
کل بار مالیات
constructive total loss
خسارت کلی
total test variance
پراکنش کل ازمون
total utility function
تابع مطلوبیت کل
total variable cost
هزینه متغیر کل
total search result
مجموع نتیجه جستجو
actual total loss
کل زیان وارده
constructive total loss
تخمین خسارت کل وارده
constructive total loss
صدمه کلی خسارت بنیانی
average total cost
هزینه متوسط کل
total heat of solution
گرمای کل انحلال
total suction head
ارتفاع کل مکشی
total cost curve
منحنی هزینه کل
total cost function
تابع هزینه کل
total labor force
کل نیروی کار
total fixed cost
کل هزینه ثابت
total factor productivity
تفاوت بین رشد داده ها و ستاده ها
total factor productivity
بازدهی کل عوامل
total exclusion from inheritance
حجب از کل
total exclusion from inheritance
حجب حرمانی
total energy equation
بقای انرژی کل
total consumption burner
مشعل تمام مصرف کن
total electrode capacitance
فرفیت کلی الکترد
total stopping distance
طول ایست کامل
total revenue function
تابع درامد کل
total revenue curve
منحنی درامد کل
total reservoir storage
گنجایش کل مخزن
total reflux head
سر تقطیر برگشت کامل
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
total binding energy
انرژی بستگی کل
total color blindness
رنگ کوری کامل
total gross floor area
سطح بنا با گسترده ساختمان
density of the total electromagnetic ene
چگالی انرژی الکترومغناطیسی
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com