English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (8 milliseconds)
English Persian
bath and shower mixer اختلاطدوشووان
Other Matches
shower bath دوش
shower bath حمام دوش
shower دوش
shower فشند
shower رگبار
shower درشت باران
shower دوش باریدن
shower دوش گرفتن
meteoric shower رگبار تیر شهاب
meteoric shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
meteor shower رگبار تیر شهاب
meteor shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
hail shower رگبار
spring shower رگبار بهاری
snow shower بارشبرف
shower cubicle محفظهدوش
shower hose شلنگدوش
shower head سردوش
rain shower باران شدید
electron shower رگبار الکترونی
portable shower head شیرسروان
mixer اشکارساز
mixer همزن
mixer نوعی خط دفاعی
mixer مخلوط کننده
mixer نخستین
mixer ترکیب کننده
mixer مخلوط کن
mixer انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
mixer امیزنده
mixer همزن امیزنده
concrete mixer ماشین بتن ساز
powder mixer گرد مخلوط کن
pencil mixer ترکیب کننده مدادی
cement mixer بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
concrete mixer بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
To be a good mixer. با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
disc mixer نمایشاجزا
hand mixer مخلوطکندستی
truck mixer بتن سازی که روی کامیون نصب شده است
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
table mixer توپتنیسرویمیز
cement mixer ماشینمخلوطکنندهسیمان
food mixer ماشینهمزنبرقی
cartridge mixer اجزایشیرآب
frequency mixer مخلوط کننده یا میکسرفرکانس
continous mixer مخلوط کننده دائمی
concrete mixer بتونیر
color mixer رنگ امیز
non tilting mixer بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
batch mixer مخلوط کن ضربهای
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
crystal mixer ترکیب کننده دیودی
hot mixer مخلوط کننده
mixer stage طبقه مخلوط کننده
mixer tube لامپ مخلوط کننده
jet mixer مخلوط کننده با فشار اب
transit-truck mixer کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
rotary drum mixer میکسراستوانهای بتن
transit-truck mixer تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
rotary drum mixer مخلوط کننده طبلکی
bath گرمابه
bath حمام فرنگی
bath حمام ابکاری
bath وان
to take a bath ابتنی کردن
to take a bath استحمام کردن
bath حمام
bath شستشو
bath ابتنی کردن حمام گرفتن
bath استحمام شستشوکردن
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
to take a bath شستشو کردن
ball-type mixer tap اجزاشیرآب
Turkish bath حمام
oil bath حمام روغن
Bath Stone سنگ آهک دانه ای
bath-house حمام عمومی
dyeing bath حمام رنگرزی
bath dye حمام رنگرزی الیاف
water bath [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath حمام آب
water bath دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
What find bath. عجب حمام خوبی است
needle bath دوش سوزنی
needle bath شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
bath house حمام
bath house گرمابه
acid bath حمام اسید
bath keeper گرمابه دار
bath keeper حمامی
cold bath ابتنی با اب سرد
Turkish bath گرمابه بخار
copper bath حمام مس
foot bath پاشویه
metal bath حمام فلز
molten bath حمام ذوب فلزات
mud bath گل مالی تن برای درمان
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
sweating bath حمام بخار
sweating bath حمام گرم
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
swimming bath شناگاه
turkey bath گرمابه
turkey bath حمام شرقی
ultrasonic bath حمام فراصوتی
developer bath تشتکفاهرکننده
vapour bath حمام بخار
bath platform سکویحمام
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
bubble bath وان پر کف و معطر شده
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
sweating bath گرمابه
sun bath حمام افتابی
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
a bath towel حوله حمام
sand bath حمام شن
shaking bath حمام تکان دهنده
hip-bath وانکوچک
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
steam bath حمام بخار
bed-bath شستشویمریض
bath salts نوعینمککانیجهتخوشبو کردنآبحمام
bath oil مایعخوشبوکنندهآب
oil bath lubrication روغنکاری حمام روغن
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
salt bath furnace کوره حمام نمک
swimming bath [British E] [old-fashioned] حمام [با استخر]
swimming bath [British E] [old-fashioned] گرمابه [با استخر]
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com