English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
Other Matches
batting گوی زنی
batting پنبه حلاجی شده
batting ضربه زدن به توپ
batting practice تمرین ضربه زدن به توپ
batting cage حصار توری برای تمرین بیس بال
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting glove دستکشگویزنی
batting average میانگین توپزنی
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
in order to ... تا [اینکه ]
in order to ... برای [اینکه]
second order مرتبه دوم
to the order of بحواله کرد
out of order نادرست
in order دایر
first order مرتبه اول
to the order of در وجه
in order صحیح
in order درست
in order that تا اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
In this order. In this way. باین ترتیب
out of order <idiom> کارنکردن
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
to order <idiom> به ترتیب
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
to the order of به حواله کرد
out of order از کار افتاده
out of order خراب
out of order درهم برهم
by order of حسب الامر
re order سفارش دوم باره
order off حکم خروج
by order of فرمان
in order that i may go برای اینکه بروم
in order that برای اینکه
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
order ترتیب انجام کار
order فرمان نظم
order نظم دادن
order سفارش دادن کالا یا جنس
order سبک معماری
order شیوه
order نظام معماری
order دستورالعمل دستور
order ترتیب
order دستور دادن
order ن
order منظم کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
order نظم
order سفارش
order دستور
order دستورالعمل
order دستورعملیاتی
order سفارش دادن دستور دادن
order راسته
order کد عمل
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order دستور دادن سفارش
order رتبه
order دستور سفارش
order مرتبه
order حواله کرد حواله کردن دستور
order حواله
order خرید سفارش خرید
order حکم
order مرتب کردن
order سفارش دادن
order امر
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route order فرمان ستون راه رو
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
provisional order دستور موقت اداری
second order conditions شرایط مرتبه دوم
processing of the order انجام سفارش
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
public order نظم عمومی
review order لباس وتحملات سان
second order conditions شرایط ثانوی
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
short order خوراکی که زود مهیا میشود
post order حواله پستی
order of fire ترتیب توالی اتش
order of fire روش تیراندازی
order of discharge حکم برائت ذمه
order of discharge حکم تصفیه
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of bankruptcy حکم ورشکستگی
order in council تصویب نامه دولتی
order in council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order format قالب سفارش
order format قالب دستور
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
order for goods سفارش کالا
order code رمز دستور
order cheque چک در نام فرد خاص
order of fire ترتیب احتراق موتور
order of magnitude مرتبه بزرگی
place an order سفارش دادن
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
pay order سندپرداخت حقوق
pay order لیست پرداخت حقوق
partial order ترتیب جزئی
order of battle ترتیب نیرو
order time زمان سفارش کالا
order off the field حکم خروج
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
order of the day دستور جلسه
order of the day معادل agenda
order of the day برنامه روزانه
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of matrix مرتبه ماتریس
order cheque چک به حواله کرد
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order سبک معماری فرانسوی
Doric Order سبک معماری دوریک
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order [معماری یونی یونان]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Attic Order ستون بندی آتنی
assemblage of Order ستون بندی مختلط
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
in order to prevent برای جلوگیری کردن
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order] ساختار [ریاضی]
to order somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را معزول کردن
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> منظم
in good order <adj.> مرتب
in good order <adj.> تروتمیز
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order دستور اگهی
trial order سفارش ازمایشی
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transaction in order liability avoid to
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
word order ترتیب واژه ها
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
good order خوش ترتیب [فلسفه]
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
sort order نظم ترتیب
order book دفتر سفارشات
fragmentary order دستور جزء بجزء
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
dispatch order سفارش حمل سریع
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
development order دستوربهبود اماد
development order دستور ساخت اماد
descending order ترتیب نزولی
delivery order حواله تحویل
delivery order دستور تحویل کالا
decreasing order ترتیب کاهنده
daily order دستور روز
court order قرار صادره از دادگاه
conditional order سفارش مشروط
collection order دستور وصول
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
enforcement order دستور اجرا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com