English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English Persian
battle casualty ضایعات رزمی
battle casualty تلفات جنگی
Other Matches
casualty حادثه
casualty تلفات
casualty تصادفات
casualty تلفات و ضایعات
casualty زخمی
casualty صدمه
casualty خسارت
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
inflict casualty تلفات وارد کردن بدشمن
casualty radius شعاع تلفات
casualty radius شعاع تولید تلفات
inflict casualty خسارت وارد کردن
casualty attack تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
casualty board تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
casualty control book دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
f.of battle نبردگاه
f.of battle میدان جنگ
battle ax تبر
battle a صف جنگ
battle ax تبرزین
an e. battle جنگی که برای دو طرف یکسان است
battle رزم
battle نزاع
battle جدال
battle مبارزه ستیز
battle جنگ
battle نبرد
battle زد وخورد
battle جنگ کردن
battle نبرد کردن
battle پیکار
battle state station action
battle position محل ناو در دریا
battle problems مسائل جنگی
battle problems مشکلات رزمی
battle reserve ذخیره جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle royal نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
battle ship نبرد ناو
battle sight درجه جنگی
battle sight شکاف درجه
battle station پایگاه رزمی
battle station پایگاه جنگی
battle zone منطقهجنگی
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
to deliver battle اماده جنگ شدن
the battle still rages جنگ هنوز شدت دارد
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of battle ترتیب نیرو
battle honour نشان افتخار
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
field of battle میدان رزم
field of battle میدان جنگ
half the battle <idiom> قسمت بزرگیاز کار
battle position موضع نبرد
battle plane هواپیمای جنگی
battle pin سنجاق نقشه
battle cruiser نبردناو
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
battle clasp نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
battle bill لوحه جنگی ناو
battle axe تبر
battle axe تبرزین
pitched battle جنگ صف ارایی شده
pitched battle جنگ سخت تن به تن
battle array جنگ ارایی
battle array صف جنگ
battle-axe تبرزین
battle-axes تبرزین
battle cry شعارجنگی
battle cries شعارجنگی
battle dress نیم تنه جنگی
battle dress لباس ضدگلوله
battle dress جلیقه جنگی
battle line خط جنگی
battle line خط جبهه ناوها
battle lights چراغ خاموشی شبانه
battle lights چراغهای جنگی
battle map نقشه جنگی
battle piece تصویرجنگ
battle lights چراغ پلیس
battle lantern چراغ خطرجنگی
battle lantern چراغ اعلام خطر
battle group گروه نبرد
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
battle field میدان جنگ
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
battle drill تمرین رزم
battle map نقشه منطقه نبرد
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
main battle tank تانک اصلی
The scen of a bloody (great) battle. صحنه نبرد خونین
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com