Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
bead roll
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
Other Matches
bead
زبانه
bead
مهره فتیله
bead
کوچک و لاغر ریزه
bead
گچبری گردو کوچک
bead
مهره ساختن
bead
بریسمان کشیدن
bead
خرمهره منجوق زدن
bead
دانه تسبیح
bead
مهره
bead
موج خطی در ورقههای فلزی
bead
مگسک تفنگ
bead
برگرداندن لبههای ورق
bead
لبه دار کردن
bead
دانه تسبیحی مهره
bead
دانههای حاصل ازجوشکاری
bead
بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
weld bead
تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
bead-and-reel
[دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
angel-bead
تسمه ی زوار نبش
bald bead
کله طاس
bead maker
مهره ساز
bead polymwerization
بسپارش حبهای
corner-bead
زبانه ی نبش
bead tire
لاستیک با لبههای گرد شده
bead wire
سیملبهگرد
weld bead
مهره جوش
doube bead
گچ بری موازی
triangular brass bead
مثلث برنج
flush bead moulding
[تزئینات گچ بری دوتایی]
ring and bead sight
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
roll out
دویدن هواپیما روی باند
roll out
سر خوردن هواپیما
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll around
<idiom>
برگشتن
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll in
در حافظه پهن کردن
roll
ناوش
roll out
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out
از حافظه جمع کردن
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
to roll on
صاف کردن
roll up
چرخیدن
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
roll up
رویهم جمع شدن
roll up
انباشتن
roll up
اندوختن
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
to roll by
اسان رفتن
to roll by
غلتیدن
to roll by
صاف رفتن
to roll on
اسان رفتن
to roll on
غلتیدن
roll up
جمع کردن
roll
طاقه
roll
نورد
roll
غلتیدن
roll
غلت خوردن گشتن
roll
تراندن
roll
تردادن
roll
بدوران انداختن
roll
غلطیدن
roll
غل دادن
roll
غلتش ناو
roll
توپ
roll
گردکردن
roll
غلتک
roll
چرخش گردش
roll
چیز پیچیده
roll
غلتاندن غلت دادن
roll
فهرست پیچیدن
roll
ثبت
roll
صورت
roll
غلتک زدن
roll
لوله
roll
انحراف به چپ یا راست
roll
طومار
roll
دوران حول محور طولی غلطش
roll
ناویدن
roll
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
چرخش توپ والیبال
roll
فهرست
roll
نورد کردن
roll
غلطیدن ناو
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
roll
تلاطم داشتن
roll scroll
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
the roll of the sea
غلت یا موج اب دریا
roll over credit
اعتبار گردان
hip-roll
تیر چوبی نبش
roll paper
کاغذ لولهای
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
roll pass
کالیبر نورد
roll pass
رخده نورد
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
roll stand
مقام نورد
sheet roll
نورد ورق
roll film
فیلملولهای
pancake roll
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
pancake roll
گوشتو...درستمیشود
sausage roll
نوعیغذاباسوسیس
spring roll
مربوطبهغذایچینی
toilet roll
دستمالتوالت
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves.
آستینهارابالازدن
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
crushing roll
غلتکسنگشکن
drum roll
تندزنی
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
the roll of a ship
غلت کشتی
to be on the pay roll
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll
مواجب یا مزد گرفتن
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
universal roll
نورد یونیورسال
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
drum roll
ضربات مداوم
angle-roll
ابزار گرد
roll-calls
حاضر و غایب کردن
call the roll
حاضر و غایب کردن
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll
نورد سخت کننده
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
drag roll
غلطک کششی
dummy roll
غلطک کور
dummy roll
نورد کور
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll
تاب
back up roll
غلطک پشت بند
grooved roll
غلطک شیاردار
grooved roll
نورد شیاردار
hot roll
نورد کردن داغ
idle roll
غلطک کور
jack roll
چرخ چاه
call the roll
حضور و غیاب کردن
breaking down roll
نورد شکست
roll of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour
لیست افتخار
rock'n'roll
رقص راک اندرول
rock'n'roll
رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll
رقص راک اندرول
rock and roll
رقص بحنبان وبچرخان
backing roll
غلطک پشت بند
bed roll
رختخواب پیچ
bed roll
خاموت انکادره
blooming roll
نورد شمشه
blooming roll
دستگاه نوردشمشه
bottom roll
غلطک ماتریسی
roll-call
حاضر و غایب کردن
break down roll
پیش نورد
roughing roll
پیش نورد
jelly roll
رولت
roll of thunder
غرش رعد
roll back
عقب کشی
roll back
عمل تنزل دادن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back
عقبگرد
roll call
حاضر و غایب
roll call
شیپورجمع
roll call
حضور و غیاب
roll call
نامیدن افراد
roll call
حضور و غیاب سازمانی
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing
پایه دستگاه نورد
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
roll back
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back
عقب کشیدن
period of roll
زمان تناوب چرخش
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
pay roll
لیست پرداخت حقوق
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
pay roll
لیست حقوق
pilger roll
غلطک زائر
plate roll
غستگاه نورد صفحه
roll axis
محور غلطش
period of roll
دوره تناوب
cross roll
نورد عرضی
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
to roll up the enemy line
حمله جناحی
arm roll and grapevine
بغل رومی
to roll a huge snowball
گلوله بزرگی از برف درست کردن
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
center disc roll
غلطک دیسکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com