English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bench type radial میز نوع شعاعی
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
radial رادیال
radial ستارهای
radial شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radial اشعهای
radial تابشی
radial محوری مربوط به رادیو
radial منشعب
radial of a well شعاع یک چاه
radial شعاعی
radial پرتوی
radial bearing یاطاقان شعاعی
radial stress تنش شعاعی
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
radial velocity تندی شعاعی
radial velocity سرعت شعاعی
radial tyre لاستیکشعاعی
radial road راه شعاعی
radial play بازی عرضی
radial form شکل ستارهای
radial deformation تغییر شکل شعاعی
radial davit قایق بالابر چرخشی
radial davit جرثقیل چرخشی قایق
radial brick اجر دمبی
radial flow جریان شعاعی
radial artery سرخرگ زندزبزین
radial artery شریان زند اصلی
radial load بار عرضی
radial motor موتور شعاعی
radial motor موتور ستارهای
radial cut برش شعاعی
radial nerve پی زندزبزین
radial section برش شعاعی
radial nerve عصب زنداعلی
radial potential پتانسیل شعاعی
radial play بازی شعاعی
radial ball bearing بلبرینگ شعاعی
belted radial tyre تایرباتسمهشعاعی
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
radial flow pump تلمبه با جریان شعاعی
radial probability density چگالی شعاعی احتمالی
radial quantum number عدد کوانتومی شعاعی
radial line plot روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
radial drilling machine دستگاه مته بازویی
radial flow turbine توربین با جریان شعاعی
short radial extensor of wrist عضلهشعاعیکوتاهمچ
long radial extensor of wrist عضلهیمنبسطبلندشعاعیمچ
double bank radial engine موتور ستارهای دوبل
bench میز ابزار
bench میز کار
bench میز قالب گیری
bench سکوی کوهستانی
bench نیمکت
bench سکو
bench کرسی قضاوت جای ویژه
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench نیمکت گذاشتن
bench بر کرسی نشستن
bench میز کار دستگاه
bench نیمکت ذخیره ها
bench مسند قضاوت
bench میز
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench هیات قضات محکمه
bench height ارتفاعگسل
carpenter's bench خرپشت
carpenter's bench دستگاه نجاری
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
incline bench تخته وزنه برداری
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
bench wall دیوار تکیه گاه
penalty bench منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
bench stone سنگ سمباده رومیزی
carpenter's bench میزکار
carpenters bench میز درودگری
circular saw bench اره کمانهای میزی
bench seat صندلیاتومبیل
drawing bench میز رسم
draw bench میز رسم
officials' bench نیمکتمربیان
ride the bench بازیگر ذخیره
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
players' bench نیمکتبازیکنان
widow bench میراث زوجه
team bench نیمکتبازیکنان
clear the bench استفاده از ذخیره ها
bench press پرس میزی
bench micrometer میکرومتر رومیزی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
bench mark انگپایه
bench mark نشان
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
assembly bench میز مونتاژ
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
garden bench نیمکت باغ
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
park bench نیمکت پارک
bench mark رپر
bench mark شاخص مبداء
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark نشانه مبنا
bench mark نشانه
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench by a back injury خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench scale process فرایند کارگاهی
tidal bench mark انگپایه کشندی
bench tapping machine ماشین مته رومیزی
dial bench gage میز اندازه گیری
queens bench division دادگاه ملکه
double-back bench نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
carver's bench screw پیچمخصوصنیمکت
cold drawing bench میز سردکشی
bench drilling machine میز دستگاه درل
tidal bench mark شاخص جزر و مد
type سنخ
he is not of that type جنم انراندارد
type سنخ تیپ
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
type متغیری که هر نوع داده مثل عددی , متن و... را می پذیرد
type فرمان TYPE
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
type ساختمان
type قسم
type رقم
type گونه الگو
type قبیل
type حروف چاپی حروف چاپ
type کلیشه
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
type با ماشین تحریر نوشتن
type نوع خون را معلوم کردن
type نمونه
type باسمه ماشین تحریر
type تیره
type مدل
type نوع
type نوع خون
type of use نمونه کاربرد
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
type bar میله ماشین تحریر
soil type تیپ خاک
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
to type in quadruplicate چهارنسخه ماشین کردن
to page up type حروف چیده را صفخه بندی کردن
type genus نوع مشخص
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
type genus جنس یاگونه
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Type cable میکرون
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
type metal فلز چاپ
type of duty نوع کار
type metal فلز حروف ریزی
thinking type سنخ اندیشه ورز
theoretical type سنخ نظری
type load نوع مهمات هواپیما
reactive type سنخ واکنشی
raised type حروف برجسته برای
type front ماشین تایپ به جلو
type font خانواده حروف
type face طرح حروف
type face نوع ارایش یکان
type face نوع چرخش یکان
type load نوع بار مهمات
t type aerial آنتن
type command فرماندهی ناو گروه
type i error خطای نوع اول
soil type نوع خاک
social type سنخ اجتماعی
type ii error خطای نوع دوم
schizophrenic type سنخ اسکیزوفرنیایی
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type command نوع یکان ناو گروه
pyknic type سنخ فربه تن
blood type گروه خونی
dead type حروف پخش کردن
dead type حروف پخشی
display type نوع نمایش
drop out type دخشههای متضاد
dysplastic type سنخ بی قواره
ectomorphic type سنخ کشیده تن
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
enumerated type فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
expanded type نوع گسترده
feeling type سنخ احساسی
field type از نوع جنگی
field type نوع رزمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com