English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
bilge board تخته میانی قایق
Other Matches
bilge خن
bilge پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
bilge بالا بردن فشار داخل خن
bilge مکیدن اب یا روغن
bilge هر چیززننده ومتعفن
bilge رخنه پیدا کردن تراوش کردن
bilge شکم بشکه
bilge کف قایق
bilge اب ته کشتی
bilge water گنداب کشتی
bilge water چرند
bilge blocks خرک
bilge blocks قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
bilge water اب خن
bilge keels تیرخن
bilge pump پمپ فشار روغن
bilge pump پمپ فشار کمپرسور روغن
bilge pump پمپ لنس
round bilge خن گرد
to go on board سوارکشتی شدن
board برد
board صفحه مدار
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
above board بی حیله
over the board بازی شطرنج حضوری
i got it over board انرادرکشتی اوردم
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
by the board از طرف پهلوی ناو
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
To get on board. سوار کشتی شدن
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
go by the board از ناو پرت شدن
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
above board به طور آشکار
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board تخته پوش کردن
board پانسیون شدن
board منزل کردن
board هیات
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
across the board سرجمع
board تخته
board تابلو
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board میز غذا
board غذای روی میز
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board شدن
board جلد کردن تخته
board روکش کردن
board سکوی شیرجه
board صفحه یامیز شطرنج
board تابلوی امتیازات
board سوار
board تخته حاوی نقشه
board کشتی
board مقوا
side board میز دم دستی
side board میز پا دیواری
selection board هیات گزینش
side board میز کناری
tea board سینی
takeoff board تخته پرش طول
sea board دریاکنار
sea board خط ساحلی
shoulder board پیش فنگ
seguin board تخته سگن
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
terminal board تخته اتصال سیم
terminal board محوراتصال سیمها
side board میز قفسه دار
spring board تخته شیرجه
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
straw board مقوای ضخیم
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
status board تابلوی وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
switch board صفحه تقسیم برق
switch board تابلوی برق
system board برد سیستم
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سراشیبی
sliding board سرسره
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
status board تابلو وضعیت
sea board کناردریا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board a ship سوار کشتی
on board a ship در کشتی
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
playing the board بازی بر صفحه
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
notice board تابلو اعلانات
terminal board تخته کلم
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
board games بازی روی تخته
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board تختهی نان بری
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
terminal board تخته ترمینال
direction board پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
chess board صفحه شطرنج
center board ته قایق بادبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com