Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
binary point
ممیز
binary point
ممیز دودویی
binary point
ممیز دودوئی
binary point
نقطه دودوئی
Other Matches
binary
دوتایی
binary look up
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
binary
دودوئی
binary
سیستم عددی پایه که فقط اعداد ۱و۰ را دارد
binary
جفتی مضاعف
binary
دودویی
binary
دوتائی
binary system
منظومه دوتایی
binary variable
متغیر دودوئی
binary operation
عملکرد دودوئی
binary operation
عمل دودوئی
binary operation
عمل دودویی
binary numeral
رقم دودویی
chinese binary
دودویی چینی
column binary
دودویی ستونی
column binary
دودوئی ستونی
binary numbers
اعداد دودوئی
eclipse binary
دوتایی گرفتی
binary number
عدد دودوئی
binary operator
عملگر دوتایی
binary operator
عملگر دودوئی
binary variable
متغیر دودویی
binary system
نظام دو نمادی
binary system
سیستم دوتایی
binary switch
سویچی با دو وضعیت پایدار
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
binary star
دوتایی
binary search
جستجوی دودوئی
binary system
سیستم دودوئی
binary scale
مقیاسی که 2 ماخذ عددشماری انست نه 10
binary tape
نوار دودویی
binary tree
درخت دودویی
binary search
جستجوی دوتایی
binary tree
درخت دودوئی
binary counter
شمارنده دودویی
binary compound
ترکیب دوتایی
binary coded
به رمز دودویی
binary code
کد دودوئی
binary code
رمز دودوئی
binary code
رمز دودویی
binary chop
جستجوی دودویی
binary cell
یاخته دودویی
binary card
کارت دودویی
binary arithmetic
حساب دودوئی
binary arithmetic
حساب دودویی
binary alloy
الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
binary deck
دستینه دودویی
binary device
دستگاه دو حالته
binary cell
سلول دودویی
binary number
عدد دودویی
binary notation
نشان گذاری دودوئی
binary notation
نمادسازی دوتایی
binary notation
نشان گذاری دودویی
binary loader
انباشتگر دودویی
binary file
فایلی که حاوی برنامههای زبان ماشین است فایل دودوئی
binary explosive
سوختارشدید مرکب
binary explosive
ماده منفجره مرکب
binary dump
روگرفت دودوئی
binary digit
رقم دودوئی
binary digit
رقم دودویی
binary digit
ذره
binary alloy
الیاژ دوتایی
eclipse binary
دوتایی کسوفی
pure binary
دودویی محض
row binary
دودویی سطری
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمودی
binary operation
عمل دوتایی
[ریاضی]
binary relation
رابطه دوتایی
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
equivalent binary digits
ارقام دودویی هم ارز
row binary card
کارت دودویی سطری
binary number system
سیستم مبنای دو
binary number system
سیستم عددنویسی دودویی
decimal to binary conversion
تبدیل دهدهی به دودوئی
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
reflected binary code
رمز دودویی منعکس شده
dense binary code
رمزدودویی متراکم
equivalent binary digits
ارقام دودویی معادل
binary arithmetic operation
عملکرد ریاضی دودویی
binary synchronous communication
ارتباطات همزمان دودویی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary coded decimal
دهدهی به رمز دودویی
binary coded decimal
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to decimal conversion
تبدیل دودوئی به دهدهی
binary coded decimal notation
code BCD
binary coded decimal code
code BCD
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
in point
بجا
in point
مناسب
off the point
بطور بی ربط
to point to something
به چیزی اشاره کردن
off the point
بطور نامربوط
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
the point is
اصل مطلب این است
let point
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
not to point
بیرون از موضوع
in point
در خور
Now he gets the point!
<idiom>
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
far point
برد بینایی
to point to something
به چیزی متوجه کردن
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
One point for you.
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
not to point
پرت بیجا
point out
<idiom>
توضیح دادن
three point
فن 3 امتیازی کشتی
not to the point
خارج از موضوع
off to a point
باریک شده نوک پیدامیکند
on the point of going
در شرف رفتن
point four
اصل چهار
point four
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
near point
نقطه نزدیک
point four
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point to point
نقطه به نقطه
point to point
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
to come to a point
بنوک رسیدن
to come to a point
باریک شدن
come to the point
<idiom>
به نکتهاصلی رسیدن
beside the point
<idiom>
مسائل حاشیهای
The point is that…
چیزی که هست
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point
نقطه صفر
way point
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
try for point
تلاش برای کسب امتیاز
to the point
بجا
to the point
مربوط بموضوع
point to point
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point
اصل
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
باریک کردن
point
قطبهای باطری یاپلاتین
point
به سمت متوجه کردن
point
مقصود
point
محل مرکز
point
محل شروع چیزی
point
درصد
point
مرکز راس حد
point
محل
point
دماغه
point
نقطه نوک
point
نقطه گذاری کردن
point
حد
point
جهت مرحله
point
امتیاز
point
نمره درس پوان
point
هدف گیری کردن
point
نوک
point
نوک گذاشتن
point
خاطر نشان کردن
point
نشان دادن
point
سر
point
نقطه
point
نکته
point
ماده اصل
point
رسد نوک
point
درجه امتیاز بازی
point
جهت
point
راس
point
نوکدار کردن
point
اشاره کردن
point
نشانه روی کردن
point
نقطه گذاری کردن ممیز
point
متوجه ساختن
point
موضوع
point
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
محل یا موقعیت
point
تیزکردن
point
مسیر
point
پایان
point
نقط ه
point
مرحله قله
point
هدف
point
گوشه دارکردن
point
پوینت
point
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
نشان میدهد
point
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
pour point
نقطه سیلان
pour point
نقطه ریزش
set point
اخرین امتیاز بازی
shock point
نقطه ایجاد زلزله
set point
اخرین امتیاز
saturation point
حد سیر شدن
preequivalence point
پیش از نقطه هم ارزی
reentry point
نقطه بازگشت
principle point
مبداء اصلی
projection of a point
تصویر نقطه
projection of a point
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
shut down point
نقطه تعطیل
softening point
نقطه نرمی
point style
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system
شرط بندی براساس امتیاز
point target
هدف کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com