English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
bird's opening گشایش برد
Other Matches
for opening برایبازکردن
the opening الفاتحه
opening شروع
opening گشایش
opening شکافتن دفاع
opening سوراخ
opening چشمه
opening جای خالی سوراخ
opening سراغاز
opening افتتاح گشایش
opening دهانه
opening capital سرمایه اولیه
his opening remarks نخستین گفتههای وی
opening bank بانک باز کننده اعتبار
the opening chapter فاتحه
wall opening روزنه دیوار
normal opening گشایش نرمال یا فرانسوی
english opening گشایش انگلیسی
discharge opening مجرای تخلیه
discharge opening راهگاه تخلیه
delayed opening سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
excretory opening مجرایدفع
the opening chapter نخستین فصل
inverted opening گشایش معکوس
joint opening دهانه یک درز
joke opening گشایش مضحک
ponziani's opening گشایش پونتسیانی
polish opening لهستانی
polish opening گشایش
paris opening گشایش پاریس شطرنج
outward opening دهانه خارجی
opening leaf لنگه واشو
opening joints درز گشایی
saragossa opening گشایش ساراگوسا
scotch opening گشایش اسکاتلندی
larsen's opening حمله نیمزوویچ
larsen's opening گشایش لارسن
sokolsky opening گشایش سوکولسکی
sokolsky opening گشایش لهستانی
joke opening دفاع مدرن شطرنج
reti opening گشایش رتی شطرنج
circuit opening حالت مدارباز
circuit opening حالت قطع مدار
opening time زمانشروعبکارمغازهبانککتابخانهو...
alapin's opening گشایش الاپین
anderssen opening گشایش اندرسن
benko opening گشایش بنکو
opening of negotiations افتتاح مذاکرات [معاملات]
opening night شباولیناجراییکقطعههنری
pulmonary opening دهانهدیوی
bishops opening گشایش فیل شطرنج
blocked opening در مسدود
blocked opening درگاه بسته
genital opening دهانهیدستگاهتناسلی
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
the opening chapter of the quran فاتحه الکتاب
lock filling opening قفلبازکنندهمکش
gates opening indicator شاخص باز شدن دریچه ها
orang utan opening گشایش سوکولسکی
queen's pawn opening گشایش پیاده وزیر شطرنج
ring opening polymerization بسپارش حلقه گشا
orang utan opening گشایش لهستانی
orang utan opening گشایش اورانگوتان
ring opening reaction واکنش حلقه گشا
ruy lopez opening گشایش روی لوپس
fire place opening اتشخان اجاق
elasticized leg opening کشلبهشورت
trimmed opening in a floor قیف زغالرو
trimmed opening in a floor قیف اشغالرو
lock filling and emptying opening قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
We have no vacant position ( opening ) in this company . دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
casement window opening inwards پنجرهدودر
bail arm opening mechanism ماشینبازکنندهبازویمتحرک
bird مرغان
bird جوجه
bird مرغ
bird پرنده
insectivorous bird پرندهحشرهخوار
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
secretary bird مرغ پا بلند قوی منقار ودراز دم
a rare bird گوهر نایاب
granivorous bird پرندهدانهخوار
what kind of a bird is that ? چه جور مرغی است
what kind of a bird is that ? چه قسم پرنده ایست
bird's-mouth شکاف سه گوشه
bird watcher پرندهشناس-فردیکهکارششناسائیوتحقیقدربارهپرندگاناست-کفترباز
bird's-break ابزار رخ منقاری
aquatic bird پرندهآبزی
singin bird پرنده اواز خوان
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
the bird took its perch مرغ روی چوب نشست
wading bird پرندهدریایی
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
the song of a bird چهچه مرغ
perching bird جاینشیمنپرنده
the secular bird فرید زمان
the secular bird عنقا
to pinion a bird نوک بال مرغ را چیدن
the bird kind جنس پرنده
eat like a bird <idiom> کم غذا بودن
widow bird مرغ جولا
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
a rare bird کم پیدا
bird-brained احمقوسادهلوح
storm bird بنزین
storm bird بنزین ریختن ماشین
the bird is p of that event مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
the secular bird ققنس
bird of paradise مرغ بهشتی
bird's nest حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه
canary bird بلبل زرد
cardinal bird سهره کاکل قرمزامریکایی
death bird بوم
death bird لاشخور
decoy bird دونه
decoy bird مرغ دام
dun bird یکجوراردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ است)
early bird ادم سحرخیز
canary bird قناری
egg bird مرغ نوروزی
fairy bird پرستوک دریایی
fairy bird چلچله دریایی
bird's nest قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
bird's foots شبیه پای پرنده
bird of paradise یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
bird of prey قوش
bird of prey مرغ شکاری گوشتخوار
bird cage ماسک مخصوص خط نگهدار
bird fancier مرغ باز
bird lime چسب
bird lime کشمشک
bird of passage مرغ مهاجر
bird of passage شخص مهاجر وخانه بدوش
bird spider رتیل باغی
bird's eye منظره هوایی
bird's eye نظر کلی
bird's foot شبیه پای پرنده
fig bird مرغ انجیرخوار
fire bird یکجورپری شاهرخ یامرغ انجیرخوار
frigate bird مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
gallows bird ادم مستحق اعدام
gallows bird کسی که سرش بوی قرمه سبزی میدهد
gallows bird جانی واجب الاعدام
king bird یکجورمرغ بهشتی
game bird یک امتیاز
game bird پرنده موردنظر درشکار
gutter bird ادم فرومایه
hen bird مرغ ماده
indigo bird سهره نیلی
indigo bird یکجوره سهره در امریکای شمالی که نر ان نیلی رنگ است
humming bird یکجور مرغ مگس خوار
friar bird مرغ طاس
friar bird مرغ کل
king bird یکجورخرمگس
prison bird کسیکه زندان خانه او شده است
gutter bird گنجشک
night bird مرغ شب بیدار
mocking bird یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
lyre bird مرغ بهشتی
hen bird پرنده ماده
humming bird مرغ زرین پر
lyre bird شلیاق
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
The early bird gets the worm. <proverb> سحر خیز باش تا کامروا باشی.
bird's eye view چشمانداز
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
bird's eye views دورنما
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye view دید کلی
bird's eye view نظر اجمالی
flower f ;dog f;bird f; مرغ باز
bird's eye view دورنما
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
flower f ;dog f;bird f; سگ باز
flower f ;dog f;bird f; گلباز
bird's eye views چشمانداز
to piniona bird's wing نوک بال مرغی را چیدن
bird's eye view منظرهی هوایی
bird's eye views منظرهی هوایی
bird's eye views دید کلی
bird's eye views نظر اجمالی
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> سیلی نقد به از حلوای نسیه.
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> نقد رو بچسب تا نسیه.
When told to carry a load , the ostrich was a bird. <proverb> به شتر مرغ گفتند بار ببر گفت مرغم گفتند پرواز کن گفت شترم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com