English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
Other Matches
designation علامت
designation تعیین
designation اسم یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation سمت
designation معرفی
designation اسم
designation تخصیص
designation نقش
frequency designation تعیین فرکانس
target designation روش انتخاب هدف
target designation سیستن انتخاب هدف
ship designation اسم ناو
ship designation معرف ناو
aeronautical designation کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
designation system سیستم علامت گذاری
frequency designation مشخص کردن فرکانس
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
designation system سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
runway designation marking خطتشخیصباندفرودگاه
black d. دم گاز خفه کننده
look black متغیر بنظر امدن
in the black <idiom> سود بردن
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
to black out سیاه کردن
to black out قلم زدن
black دوده لباس عزا
black سیاهی
black تهدید امیز عبوسانه
black زشت
black بستانکار بودن در حساب
black سیاه
black چرک وکثیف
black سیاه شده
black تیره
black سیاه کردن
black بازیگر دوم شطرنج
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black out خاموشی
black بی رنگ
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black سیاه رنگ
black سیاه رنگی
ivory black گرد سوخته استخوان
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
furnace black سیاهی کوره
night black سیاه
black magic جادو
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
the black sea دریای سیاه
the black race نژاد سیاه
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
black mud لجن
slate black رنگ سیاه سنگ لوحی
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
black mulberry شاه توت
black slip خفت پران
platinum black پلاتین سیاه
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
he wears black سیاه پوشیده است
eriochrome black سیاه اریوکروم
black smith نعلبند
black shortness ترک سیاه
black short شکستگی سیاه
black sheet ورق سیاه
black propaganda تبلیغات خطرناک
black propaganda تبلیغات سیاه
black powder باروت سیاه
black pickling اسید شویی مقدماتی
black paternoster افسون برضد روح پلید
black smith اهنگر
gas black دوده
channel black دوده
carbon black دوده
bone black عاج سیاه
blacker than black تراز فراسیاه
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
black widow نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black wash رنگ سیاه
black partridge دراج
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
black ant مورچه سیاه [حشره شناسی]
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
black armband سرآستین [برای سوگواری ]
black coffee قهوه سیاه
black coffee قهوه بدون شیر
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
black wool پشم سیاه
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black آبیپررنگ
black spot جادهباآمارتصادفبالا
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black eyes بدنامی
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eyes چشم سیاه
black eyes سیه چشم
black eye بدنامی
black eye سیاهی اطراف چشم
black eye چشم سیاه
black eye سیه چشم
black and white چاپ
black and white دستنوشته
black mark سابقهی بد
black marks سابقهی بد
jet-black سیاه براق و تیره
black section گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering دادوستددربازارسیاه
black marketeer کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black stone مهرهیسیاه
black square خانهسیاه
black salsify شنگ
black bread نانسیاه
black ball توپسیاه
jet-black سیاه سیاه
jet-black سیاه شبقی
black and white سیاه و سفید
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
black box جعبه سیاه
black body جسم سیاه
black body قسمت خطرناک
black bile سوداء
black bile صفرای سیاه
black beetle سوسک گرمابه
black ash خاکستر سیاه
black markets دربازارسیاه معامله کردن
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black coffee قهوه بی شیر
black coffee قهوه تلخ
black cherry الوبالو
black capitalism سرمایه داری سیاه
black cap کلاه سیاه
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard قره سنقر
black brittleness ترک سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black markets بازار سیاه
black book کتاب سیاه
black art سحر
black art جادوگری
black anneal سیاه گداختن
pitch black خیلی سیاه
pitch black قیرگون
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black holes سیاهچاله
black holes سیاه چال
black holes زندان تاریک
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black hole سیاهچاله
black hole سیاه چال
black board تخته سیاه
pitch-black قیرگون
black a vised سیه چرده
black a vised سبزه دارای پوست تیره
animal black ذغال حیوانی
aniline black سیاه انیلینی
black boxes جعبه سیاه
acetylene black دوده استیلنی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
pitch-black خیلی سیاه
black hole زندان تاریک
black magic سحر
black lead گرافیت
black lead سرب سیاه
black japan ورنی اسفالت
black japan لاک اسفالت
black ivory ساهان افریقایی
black induction توقف القا
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black sheep بچه گیج وبی هوش
black sheep بزگر
black belt کمربند سیاه استاد جودو
black leprosy جذام
black load سرب سیاه
black list فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
black list فهرست سیاه
black list لیست سیاه
black liqour شربت سیاه
black and blue کبود و سیاه
black light نور سیاه
black light تابش فرابنفش
black level تراز سیاه
black letter حرف سیاه
black belts کمربند سیاه استاد جودو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com