Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
black marks |
سابقهی بد |
|
|
Other Matches |
|
marks |
علامت |
marks |
پایه |
marks |
اثر |
marks |
علامت نشانه هدف |
marks |
علامت گذاری کردن |
marks |
علامت گذاری |
marks |
توجه کردن |
marks |
علامت گذاشتن |
marks |
حد |
marks |
مرز |
marks |
درجه |
marks |
نشانه کردن حریف |
marks |
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف |
marks |
بل گی_ری خوب |
marks |
نشان |
marks |
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است |
marks |
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است |
marks |
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند |
marks |
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار |
marks |
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند |
marks |
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن |
marks |
بعنوان سیگنال استفاده میکند |
marks |
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی |
marks |
ایه |
marks |
مارک |
marks |
نشان کردن نشان |
marks |
هدف نقطه اغاز نقطه فرود |
marks |
پایه نقطه |
marks |
هدف |
marks |
داغ |
marks |
علامت گذاری روی چیزی |
marks |
نمره گذاری کردن علامت |
on your marks |
فرمان بجای خود |
marks |
ارزه |
marks |
نمره |
marks |
نشانه |
marks |
نشان علامت |
draft marks |
علامت ابخور |
case marks |
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی |
punctuation marks |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
draught marks |
علایم ابخور |
punctuation marks |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
question marks |
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند |
question marks |
پرسش نشان |
question marks |
علامت سوال |
quotation marks |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
diacritical marks |
نشان تشخیص |
full marks |
پاسخدرستبهتمام سوالات |
erection marks |
علائم نصب |
fiducial marks |
علایم پوشاننده |
fiducial marks |
علایم منطبق شونده در صفحه رادار |
shipping marks |
علامتهای روی بسته بندی |
strawberry marks |
لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص |
sea marks |
علامات دریایی |
cardinal marks |
علائماساسی |
marks man |
تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر |
leading marks |
نشانههای هدایت |
good marks |
نمرههای خوب |
I got good marks in the exams . |
نمرات خوبی درامتحان آوردم |
I give you full marks for that . |
نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا ) |
high-water marks |
بالاترین داغ اب |
single quotation marks |
علامتنقلقولتکی |
quotation marks (French) |
علائمنقلقول |
operational pattern of marks by night |
نقشیازعلائممشخصبرایشب |
to black out |
قلم زدن |
black out |
خاموشی |
black out |
قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر |
to black out |
سیاه کردن |
black out |
حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه |
black d. |
دم گاز خفه کننده |
look black |
متغیر بنظر امدن |
he went there in black |
اوبا جامه سیاه انجا رفت |
in the black <idiom> |
سود بردن |
black |
بازیگر دوم شطرنج |
black |
زشت |
black |
سیاهی |
black |
بی رنگ |
black |
دوده لباس عزا |
black |
سیاه رنگ |
black |
چرک وکثیف |
black |
سیاه رنگی |
black |
سیاه شده |
black |
تهدید امیز عبوسانه |
black |
سیاه کردن |
black |
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است |
black |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
black |
سیاه |
black |
بستانکار بودن در حساب |
black |
تیره |
furnace black |
سیاهی کوره |
eriochrome black |
سیاه اریوکروم |
he wears black |
سیاه پوشیده است |
ivory black |
رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند |
ivory black |
گرد سوخته استخوان |
black eyes |
سیاهی اطراف چشم |
night black |
سیاه |
platinum black |
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان |
platinum black |
پلاتین سیاه |
slate black |
رنگ ارغوانی مایل بسیاه |
slate black |
رنگ سیاه سنگ لوحی |
black vomit |
تب زرد [پزشکی] [بیماری] |
black shortness |
ترک سیاه |
black short |
شکستگی سیاه |
black sheet |
ورق سیاه |
black propaganda |
تبلیغات خطرناک |
black propaganda |
تبلیغات سیاه |
black powder |
باروت سیاه |
black pickling |
اسید شویی مقدماتی |
black paternoster |
افسون برضد روح پلید |
black partridge |
دراج |
black ant |
مورچه سیاه [حشره شناسی] |
black slip |
خفت پران |
black smith |
نعلبند |
gas black |
دوده |
channel black |
دوده |
Black and white. |
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره ) |
bone black |
عاج سیاه |
blacker than black |
تراز فراسیاه |
black writer |
چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر |
black will take no other hue |
بالای سیاهی رنگی نیست |
black widow |
نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است |
black wash |
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود |
black wash |
رنگ سیاه |
black smith |
اهنگر |
carbon black |
دوده |
the black race |
نژاد سیاه |
give someone a black look |
با خشم به کسی نگاه کردن |
They were dressed all in black. |
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند |
blue-black |
آبیپررنگ |
black spot |
جادهباآمارتصادفبالا |
black section |
گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست |
black pudding |
سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک |
black marketeering |
دادوستددربازارسیاه |
black marketeer |
کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد |
black economy |
پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود |
Black sheep |
جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره] |
to look at the black side [about something] |
بدبین بودن [برای چیزی] |
black armband |
سرآستین [برای سوگواری ] |
black coffee |
قهوه سیاه |
black coffee |
قهوه بدون شیر |
There is no colour beyond black . <proverb> |
بالاتر از سیاهى رنگى نیست . |
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> |
با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى . |
Black will take no other hue. <proverb> |
بالاتر از سیاهى رنگى نیست . |
black box |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
in black and white <idiom> |
بصورت نوشتار |
black vomit |
طاعون زرد [پزشکی] [بیماری] |
black wool |
پشم سیاه |
black eyes |
سیه چشم |
black eye |
بدنامی |
black eye |
سیاهی اطراف چشم |
black eye |
چشم سیاه |
black eye |
سیه چشم |
black and white |
چاپ |
black and white |
دستنوشته |
black and white |
سیاه و سفید |
to lool black |
خشمگین یا متغیر بنظر امدن |
to be in ones black books |
مغضوب کسی واقع شدن |
black eyes |
چشم سیاه |
black eyes |
بدنامی |
black stone |
مهرهیسیاه |
black square |
خانهسیاه |
black salsify |
شنگ |
black bread |
نانسیاه |
black ball |
توپسیاه |
jet-black |
سیاه سیاه |
jet-black |
سیاه شبقی |
jet-black |
سیاه براق و تیره |
black mark |
سابقهی بد |
black Marias |
اتومبیل گشتی پلیس |
black Maria |
اتومبیل گشتی پلیس |
the black sea |
دریای سیاه |
black mulberry |
شاه توت |
black coral |
پسر |
black lead |
سرب سیاه |
black body |
جسم سیاه |
black body |
قسمت خطرناک |
black bile |
سوداء |
black bile |
صفرای سیاه |
black beetle |
سوسک گرمابه |
black ash |
خاکستر سیاه |
black art |
سحر |
black book |
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند |
black book |
کتاب سیاه |
black brittleness |
شکستگی سیاه |
black concept |
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده |
black coffee |
قهوه بی شیر |
black coffee |
قهوه تلخ |
black cherry |
الوبالو |
black capitalism |
سرمایه داری سیاه |
black cap |
کلاه سیاه |
black cap |
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند |
black buzzard |
قره سنقر |
black brittleness |
ترک سیاه |
black markets |
بازار سیاه |
black markets |
دربازارسیاه معامله کردن |
black art |
جادوگری |
black anneal |
سیاه گداختن |
black a vised |
سیه چرده |
black holes |
حفره سیاه چاله سیاه |
black holes |
سیاهچاله |