Dictiornary-Farsi | black smiths, sledge hammer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
black smiths, sledge hammer	پتک اهنگری


Other Matches

sledge hammer	چکش سر پهن
sledge hammer	پتک
black smiths, top swage	قرار
black smiths, top swage	قالب و سنبه اهنگری
black smith, hand hammer	چکش اهنگری
sledge	پتک زدن سورتمه راندن
sledge	سورتمه
sledge	غلتک
sledge	چکش اهنگری
sledge	پتک
sledge	کشوی عاید و دافع توپ
hammer	ضربت زدن
hammer	کوبیدن سخت کوشیدن
hammer	چکش زدن
hammer	استخوان چکشی
hammer	چکش کاری کردن
hammer	ماشه چخماق
hammer	چخماق تفنگ
hammer	ضارب
hammer	شوت محکم
hammer	چکش
hammer	ضربه زدن
to come under the hammer	هراج شدن
hammer	چخماق
hammer	چوب حراج خوردن
under the hammer <idiom>	درحراج فرخته شدن
hammer	پتک
hammer out <idiom>	پاک کردن
to hammer out	ساختن بکوشش درست کردن
to come under the hammer	چوب خوردن
hammer mill	سنگ شکن چکشی
hammer mill	اسیا چکشی
backing hammer	پوششچکش
hammer headed	کله خشک
hammer hard	چکشی
hammer hard	سخت
hammer shank	میلهچکش
hammer rail	ریلچکش
hammer jack	جکچکش
hammer felt	نمدچکش
hammer butt	لبهچکش
hammer butt	نوک
bricklayer's hammer	چکشآجرچین
hammer harden	چکشی کردن
hammer harden	باچکش سخت کردن
hammer head	سرچکش
hammer headed	دارای سری مانندسرچکش کودن
hammer handle	دسته چکش
carpenter's hammer	چکشنجاری
calking hammer	چکش کام کنی
hammer pane	سر پهن چکش
hammer test	ازمایش سقوطی
steam hammer	چکش بخاری
throwing the hammer	پرتاب چکش
jack hammer	مته دجبر
scaling hammer	وسیله تراشیدن رنگ جداراشیاء
scaling hammer	چکش اسکراپ
riveting hammer	چکش بادی پرچ
print hammer	چکش چاپ
pneumatic hammer	چکش بادی
knapping hammer	سنگ شکن
pile hammer	چکش شمع کوب
knapping hammer	سنگ خردکن چکش
steam hammer	چکش بخار
tack hammer	چکش میخ کوبی کوچک
jack hammer	این مته با هواکار میکند
hammer throw	پرتاب چکش
hammer thrower	پرتابگر چکش
heavy hammer	پتک
sedge hammer	پتک
water hammer	ضربت قوچ
water hammer	ضربت قوج
tuning hammer	کلید کوک پیانو
trip hammer	چکش اهرمی لنگری
jack hammer	مته ضربهای مته چکشی
to bring to the hammer	هراج کردن بهراج فروختن
jack hammer	مته چکشی
tilt hammer	پتک
mason hammer	تیشه یا چکش بنایی
go at it hammer and tongs <idiom>	چکشی حرف زدن
ice hammer	چکش یخ
drop hammer	پتک خودکار اهنگری
drop hammer	چکش سقوط ازاد
drop hammer	چکش سقوطی
bush hammer	تیشه
hammer crusher	دستگاه سنگ شکن نوع چکشی
face hammer	چکش پهن
hammer cloth	دیزپرده
granulating hammer	تیشه سنگ تراشی
hack hammer	چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
hammer axe	چکش یخ
hammer and sickle	داس وچکش
hammer-post	تیر عمودی
hammer-beam	خرپا کوبی
hammer and tongs	باخشونت وشدت عمل بسیار
to be the anvil or the hammer	یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
hammer hard	چکش خورده
chipping hammer	قندشکن
charpy hammer	چکش پاندولی
hammer box	چکش صوتی
strike with a hammer	پتک زدن
air hammer	چکش بادی
chipping hammer	چکش اسکراب
hammer box	ضارب صوتی
hammer beam	تیر یا دستک پاچه بند
chipping hammer	چکش بادی اهنبر
hammer blow	ضربه قوچ
hammer blow	ضربت قوچ
chipping hammer	چکش بادی اهن بر
claw hammer	چکش دوشاخ
claw hammer	چکش میخ کش
claw hammer	چکش میخکش
hammer drill	سوراخ کن ضربه ای
izod pendulum hammer	چکش نوسانی ایزود
spring power hammer	چکش فنری
double hammer-beam	دستک پاچه بند
ball peen hammer	چکشی که یک طرف ان کروی است
double acting hammer	چکش دوطرفه
drop hammer die	حدیده اهنگری گرم
discus and hammer throw	پرتابدیسک
board drop hammer	چکش چوبی
double hammer-beam	تیر پاچه بند
black	تهدید امیز عبوسانه
black	سیاهی
black out	خاموشی
black	دوده لباس عزا
black	سیاه رنگ
black	سیاه کردن
black	زشت
black	چرک وکثیف
black	سیاه شده
black	تیره
black	سیاه
in the black <idiom>	سود بردن
look black	متغیر بنظر امدن
black	بازیگر دوم شطرنج
he went there in black	اوبا جامه سیاه انجا رفت
black d.	دم گاز خفه کننده
black	سیاه رنگی
to black out	قلم زدن
to black out	سیاه کردن
black	بی رنگ
black	وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black out	حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black	1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black out	قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black	بستانکار بودن در حساب
black ant	مورچه سیاه [حشره شناسی]
he wears black	سیاه پوشیده است
ivory black	رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
ivory black	گرد سوخته استخوان
black coffee	قهوه سیاه
black coffee	قهوه بدون شیر
There is no colour beyond black . <proverb>	بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb>	با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue. <proverb>	بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom>	بصورت نوشتار
Black and white.	سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black.	همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
They were all dreesd in black.	تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
black spot	جادهباآمارتصادفبالا
black section	گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding	سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering	دادوستددربازارسیاه
black armband	سرآستین [برای سوگواری ]
to look at the black side [about something]	بدبین بودن [برای چیزی]
black vomit	تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit	طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep	جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black box	سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black wool	پشم سیاه
give someone a black look	با خشم به کسی نگاه کردن
black marketeer	کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy	پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black stone	مهرهیسیاه
black eye	چشم سیاه
black eye	سیه چشم
black and white	چاپ
black and white	دستنوشته
black and white	سیاه و سفید
to lool black	خشمگین یا متغیر بنظر امدن
to be in ones black books	مغضوب کسی واقع شدن
the black sea	دریای سیاه
the black race	نژاد سیاه
blue-black	آبیپررنگ
slate black	رنگ سیاه سنگ لوحی
slate black	رنگ ارغوانی مایل بسیاه
platinum black	پلاتین سیاه
platinum black	گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
black eye	سیاهی اطراف چشم
black eye	بدنامی
black eyes	سیه چشم
black square	خانهسیاه
black salsify	شنگ
black bread	نانسیاه
black ball	توپسیاه
jet-black	سیاه سیاه
jet-black	سیاه شبقی
jet-black	سیاه براق و تیره
black marks	سابقهی بد