Dictiornary-Farsi | blind alley | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 158 (8 milliseconds)

English	Persian
blind alley	شاخه بن بست
blind alley	کوچه بن بست


Other Matches

blind leading the blind <idiom>
The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
alley	شاخه ماز
alley	منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley	حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alley way	کوچه تاریک
alley	خیابان کوچک
alley	کوچه
alley	باغ راه
up one's alley <idiom>	مهارت درچیزی
down one's alley <idiom>	مناسب ذوق وسلیقه
bowling alley	مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling alley	تالار بولینگ
bowling alley	باریک راه
alley shot	ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
bowling alley	لین
alley cat	گربهی ولگرد
pie alley	مسیر اسان برای گوی اندازی
alley cats	گربهی ولگرد
tin pan alley	کوچه موسیقی دانان واهنگ سازان
tin pan alley	جماعت موسیقی دانان
alley oop shot	پرتاب نزدیک سبد
up one's street [British English] , down one's alley [American English]	مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
blind	گرفتن
blind	نابینا
blind	: کور
blind	اغفال کردن
blind	:چشم بند
blind	تاریک ناپیدا
blind	غیر خوانایی
blind	بی بصیرت
blind	:کورکردن
blind	خیره کردن
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
to go it blind	بی گداربه اب زدن
to be blind to	نفهمیدن
to be blind to	ندیدن
blind	درز یاراه
blind	پناه
blind	سنگر
blind	مخفی گاه
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind	کور کردن
blind	چراغ چشمک زن
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	کمینگاه
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	چشمک زدن علامت دادن
blind	چراغ اعلام خطر
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	طاقنما
blind	پرده
blind	در پوش
moon blind	دچار اماس نوبتی
hoodman blind	لوطی
murphy blind	چشم بند اسب
night blind	شبکور
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
sand blind	دارای چشم تار
gravel blind	تقریبا کور
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
hoodman blind	مرد کلاهدار
moon blind	شبکور
moon blind	روزبین
hoodman blind	اوباش
hoodman blind	گردن کلفت
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
snow blind	برف کور
snow blind	برف کوری
blind alleys	کوچه بن بست
blind search	جیستجوی بی نتیجه
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
colour blind	کوررنگ
blind drunk	مستمخمور
Roman blind	درپرشرومانی
blind cloth	پردهکرکره
double blind	دوسوکور
blind storey	تریبون کلیسا
ventilation blind	پیش پنجره
sun blind	سایبان
sun blind	پرده پنجره
strike blind	با ضربه کور کردن
stone blind	کاملا کور
spanish blind	دریچه کرکرهای
blind alleys	شاخه بن بست
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind coal	زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind flange	فلانژ کلاهک
blind fold	چشم بستن
blind fold	کورکردن
blind fold	با چشم بسته
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole	سوراخ کور
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind circuit	مدار یک طرفه
blind bridle	لگام چشمبنددار
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot	نقطه کور
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind spots	نقطه ضعف
Venetian blind	پنجره کرکره
blind a lley	کوچه بن بست
blind analysis	تحلیل بی نام
blind arcade	طاقنما
blind hole	سوراخ مسدود
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind rivet	پرچ کور
blind pass	پاس بدون دید یار
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
day blind	روزکور
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
color blind	رنگ کور
born blind	کور مادرزاد
blind zone	منطقه کور
blind window	پنجره نما
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh	کور نخبه
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind valley	کور دره
blind pipe	لوله کور
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching	همتاسازی بی نام
blind nut	مهره کور
blind of one eye	یک چشم
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind one eye	از یک چشم کور
blind pass	کالیبر کور
blind pass	پاس کور
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind man's buff	از من داری
blind man's buff	چشم بندانک
double blind method	روش بی نام مضاعف
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind mans buff	ازمن داری
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .	مست خراب ( مست لایعقل )