English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English Persian
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
Other Matches
blind leading the blind <idiom>
The blind can not lead the blind. <proverb> کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
dvorak keyboard طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
numeric keyboard صفحه کلید عددی
membrane keyboard احساس کننده فشار را فعال میکند
membrane keyboard صفحه کلیدی که از صفحه پلاستیکی نازک با کلیدهای روی آن تشکیل شده است . وقتی کاربر روی کلید پردازش میکند
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
tactile keyboard صفحه کلید لمسی
treble keyboard صدایزیرصفحهکلید
bass keyboard صفحهدکمهباس
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
pedal keyboard صفحهکلیدپدال
alphanumeric keyboard صفحه کلید الفماری
azerty keyboard روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
membrance keyboard صفحه کلید صاف
membrance keyboard صفحه کلید غشایی
keyboard perforator سوراخ کن صفحه کلیدی
keyboard layout جانمایی صفحه کلید
detachable keyboard صفحه کلید جداشدنی
keyboard layout طرح صفحه کلید
keyboard enirv دخول صفحه کلیدی
dvorak keyboard صفحه کلید دووراک
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
keyboard buffer بافر صفحه کلید
keyboard template الگوی صفحه کلید
keyboard terminal صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
maltron keyboard یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
locked up keyboard صفحه کلید قفل شده
keyboard to tape unit واحد صفحه کلید به نوارمغناطیسی
keyboard to tape system سیستم صفحه کلید به نوار
keyboard to disk system سیستم صفحه کلید به دیسک
keyboard to disk unit واحد صفحه کلید به دیسک
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
pressure sensitive keyboard صفحه کلید حساس به فشار
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
blind خیره کردن
to go it blind بی گداربه اب زدن
to be blind to ندیدن
to be blind to نفهمیدن
blind چراغ چشمک زن
blind :چشم بند
blind سنگر
blind مخفی گاه
blind هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind پناه
blind پرده
blind در پوش
blind چراغ اعلام خطر
blind چشمک زدن علامت دادن
blind اغفال کردن
blind گرفتن
blind درز یاراه
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind : کور
blind نابینا
blind تاریک ناپیدا
blind غیر خوانایی
blind بی بصیرت
blind :کورکردن
blind بدون دید مستقیم پرسنل
blind کور کردن
blind طاقنما
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
to go it blind بی پرواکاری راکردن
blind کمینگاه
blind cloth پردهکرکره
hoodman blind لوطی
hoodman blind مرد کلاهدار
Roman blind درپرشرومانی
colour blind کوررنگ
ventilation blind پیش پنجره
double blind دوسوکور
word-blind کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
blind drunk مستمخمور
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind storey تریبون کلیسا
blind of one eye یک چشم
roller blind پرده فنردار قرقره ایی
sand blind دارای چشم تار
snow blind برف کور
night blind شبکور
snow blind برف کوری
moon blind دچار اماس نوبتی
moon blind روزبین
moon blind شبکور
spanish blind دریچه کرکرهای
stone blind کاملا کور
strike blind با ضربه کور کردن
murphy blind چشم بند اسب
sun blind پرده پنجره
sun blind سایبان
hoodman blind اوباش
blind alley کوچه بن بست
blind bridle لگام چشمبنددار
blind circuit مدار یک طرفه
blind circuit مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis تشخیص بی نام
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange فلانژ سرپوشیده
blind flange فلانژ کلاهک
blind fold چشم بستن
blind fold کورکردن
blind fold با چشم بسته
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole سوراخ کور
blind arcade طاقنما
blind analysis تحلیل بی نام
blind alleys کوچه بن بست
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot نقطه کور
blind alleys شاخه بن بست
blind spot نقطه ضعف
blind spots نقطه کور
blind spots نقطه ضعف
Venetian blind پنجره کرکره
blind a lley کوچه بن بست
blind hole سوراخ مسدود
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind stiteh کور نخبه
born blind کور مادرزاد
blind transportation ارسال یک جانبه
blind transportation ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind valley کور دره
blind window پنجره نما
blind zone منطقه کور
hoodman blind گردن کلفت
color blind رنگ کور
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
he strike him blind چنان زد که کورش کرد
day blind روزکور
he is blind to kindness مهربانی نمیفهمد چیست
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
gravel blind تقریبا کور
blind alley شاخه بن بست
blind pipe لوله غیرمشبک
blind pass پاس کور
blind pass کالیبر کور
blind one eye از یک چشم کور
blind nut مهره کور
blind pipe لوله کور
blind rivet پرچ کور
blind matching همتاسازی بی نام
blind search جیستجوی بی نتیجه
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind pass پاس بدون دید یار
The illiterate person is blind . <proverb> بیسواد کور است .
to turn a blind eye to something چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something چیزی را زیر سبیلی رد کردن
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind man's buff چشم بندانک
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind mans buff ازمن داری
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
blind drainage area حوزه ابریز بسته
blind mans buff چشم بندی چشم بندانک
double blind method روش بی نام مضاعف
He is blind in the left eye . چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
To lose ones sight . To go blind. کور شدن
blind man's buff از من داری
To overlook. To turn a blind eye. چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
To turn a blind eye to something. To overlook something. چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind . کار کار دل است
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord . مست خراب ( مست لایعقل )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com