English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English Persian
blind rivet پرچ کور
Other Matches
The blind can not lead the blind. <proverb> کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
rivet پرچ
rivet اشبیل خاردار
rivet میخ پرچ
rivet محکم کردن
rivet بهم میخ زدن
rivet پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
rivet پرچ کردن
rivet hole سوراخ پرچ
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
rivet point نقطه پرچ
tubular rivet پرچ لولهای
tack rivet پرچ بی بار
rivet test ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
rivet head کله پرچ
rivet gun دستگاه پرچ
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
explosive rivet پرچ انفجاری
cherry rivet پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
head of a rivet سر پرچ
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
mushroom rivet پرچ قارچی
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
bulbed cherrylock rivet نوع بخصوصی پرچ کور
brazier head rivet نوعی پرچ با سر بزرگ ونازک
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind کور کردن
blind :کورکردن
to go it blind بی پرواکاری راکردن
to go it blind بی گداربه اب زدن
to be blind to نفهمیدن
to be blind to ندیدن
blind کمینگاه
blind :چشم بند
blind درز یاراه
blind اغفال کردن
blind گرفتن
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind خیره کردن
blind طاقنما
blind بی بصیرت
blind غیر خوانایی
blind تاریک ناپیدا
blind نابینا
blind : کور
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind پناه
blind سنگر
blind مخفی گاه
blind چراغ اعلام خطر
blind هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind در پوش
blind چراغ چشمک زن
blind چشمک زدن علامت دادن
blind پرده
blind بدون دید مستقیم پرسنل
day blind روزکور
hoodman blind مرد کلاهدار
hoodman blind لوطی
hoodman blind اوباش
hoodman blind گردن کلفت
he strike him blind چنان زد که کورش کرد
blind storey تریبون کلیسا
blind cloth پردهکرکره
he is blind to kindness مهربانی نمیفهمد چیست
color blind رنگ کور
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
gravel blind تقریبا کور
spanish blind دریچه کرکرهای
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
moon blind شبکور
roller blind پرده فنردار قرقره ایی
sand blind دارای چشم تار
snow blind برف کور
snow blind برف کوری
stone blind کاملا کور
strike blind با ضربه کور کردن
sun blind پرده پنجره
sun blind سایبان
ventilation blind پیش پنجره
double blind دوسوکور
moon blind روزبین
moon blind دچار اماس نوبتی
murphy blind چشم بند اسب
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
night blind شبکور
word-blind کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
blind drunk مستمخمور
Roman blind درپرشرومانی
colour blind کوررنگ
blind alley کوچه بن بست
blind analysis تحلیل بی نام
blind arcade طاقنما
blind bridle لگام چشمبنددار
Venetian blind پنجره کرکره
blind circuit مدار یک طرفه
blind circuit مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis تشخیص بی نام
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange فلانژ سرپوشیده
blind flange فلانژ کلاهک
blind fold چشم بستن
blind a lley کوچه بن بست
blind alleys شاخه بن بست
blind alleys کوچه بن بست
blind alley شاخه بن بست
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot نقطه کور
blind spot نقطه ضعف
blind spots نقطه کور
blind spots نقطه ضعف
blind fold کورکردن
blind fold با چشم بسته
born blind کور مادرزاد
blind pass پاس کور
blind stiteh کور نخبه
blind pass کالیبر کور
blind pipe لوله غیرمشبک
blind pipe لوله کور
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search جیستجوی بی نتیجه
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind transportation ارسال یک جانبه
blind transportation ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind valley کور دره
blind window پنجره نما
blind zone منطقه کور
blind pass پاس بدون دید یار
blind one eye از یک چشم کور
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole سوراخ کور
blind hole سوراخ مسدود
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching همتاسازی بی نام
blind of one eye یک چشم
blind nut مهره کور
blind man's buff از من داری
To lose ones sight . To go blind. کور شدن
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
to turn a blind eye to something چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something چیزی را نادیده گرفتن
blind mans buff چشم بندی چشم بندانک
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
double blind method روش بی نام مضاعف
blind mans buff ازمن داری
He is blind in the left eye . چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind man's buff چشم بندانک
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind drainage area حوزه ابریز بسته
The illiterate person is blind . <proverb> بیسواد کور است .
To turn a blind eye to something. To overlook something. چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind . کار کار دل است
To overlook. To turn a blind eye. چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord . مست خراب ( مست لایعقل )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com