Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English
Persian
blocking oscillator driver
راه انداز اوسیلاتور انسدادی
Other Matches
blocking oscillator
اوسیلاتور انسدادی
oscillator
نوسانگر
oscillator
دستگاه تولید برق نوسانی دررادیو
oscillator
ارتعاش سنج
oscillator
نوسان کننده
oscillator
تحریک کننده نوسان
oscillator
اسیلاتور
oscillator
تفکیک کننده امواج اشکارساز
oscillator
نوسان ساز
oscillator
اوسیلاتور
oscillator
نوسانساز
blocking up
گرفتگی
blocking
کندهای کردن
blocking
سد راه غیرقانونی
blocking
سد جاده
blocking
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
blocking
مسدود کردن
blocking
بلوک بندی
blocking
بلاکه کردن انسداد
blocking
انسداد فکر
blocking-out
قلم سنگ تراشی
blocking-course
هره چینی
blocking
وقفه
blocking
انسداد
blocking
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
burst oscillator
اوسیلاتور رنگ
chroma oscillator
اوسیلاتور رنگ
liner oscillator
نوسانگر خطی
color oscillator
اوسیلاتور رنگ
harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ
hartley oscillator
اوسیلاتور هارتلی
local oscillator
اوسیلاتور موضعی
crystal oscillator
نوسان ساز کریستالی
main oscillator
اسیلاتور اصلی
phonograph oscillator
اوسیلاتور گرامافون
potter oscillator
اوسیلاتور پاتر
relaxation oscillator
اوسیلاتور وقفهای
relaxation oscillator
نوسان ساز رلاکسیون
simple oscillator
نوسانگر ساده
sweep oscillator
اوسیلاتور روبنده
audio oscillator
اوسیلاتور صوتی
colpitts oscillator
اوسیلاتور کولپیتس
frequency blocking
بلوکاژ فرکانس
record blocking
کنده یی کردن مدارک
record blocking
بلاکه کردن رکوردها
blocking condenser
خازن انسدادی
record blocking
دسته کردن رکوردها
blocking and chocking
مهار بار روی وسیله ترابری
grid blocking
مسدودکنندگی شبکه
blocking capacitor
نوعی خازن
area blocking
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
blocking factor
ضریب کندهای بودن
blocking factor
تعداد رکوردها در بلاک
blocking factor
فاکتور بلوک بندی
blocking factor
ضریب کندهای
blocking factor
فاکتور بلاکه کردن
blocking force
نیروی سد کننده
blocking layer
لایه سدی
blocking and chocking
ممانعت و راه بندی کردن
blocking the means
سد ذرایع
blocking position
موضع سد کننده
blocking period
دوره وقفه
damped harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ میرا
push pul oscillator
اوسیلاتور رفت و برگشتی
beat frequency oscillator
اوسیلاتور با بسامد زنهای
color subcarrier oscillator
اوسیلاتور رنگ
grid blocking capacitor
خازن شبکه
driver
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver
شوفر سورچی
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
گاری چی
driver
مرحله تحریک
driver
راننده گرداننده
driver
برنامه راه اندازی
driver
راه انداز
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
اتومبیل ران
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
راننده
driver
محرک
water driver
مقنی
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
train driver
راننده قطار
pile driver
تیرکوب
quill driver
قلم زن
quill driver
نویسنده
owner-driver
رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
driver's licence
گواهینامهرانندگی
driver's cab
کابینلکوموتیوران
test driver
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
winch driver
متصدی دوار
stake driver
تیرکوب
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
winch driver
winchoperator : syn
cab driver
رانندهی تاکسی
screw driver
اچار پیچکشی
screw driver
اچار پیچ گوشتی
screw driver
پیچ گوشتی
cab driver
تاکسیران
driver's mate
شاگرد راننده
camel driver
شتردار
catch driver
راننده اجیر ارابه
database driver
برنامه راه انداز پایگاه داده
line driver
محرک خط
line driver
خط ران
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
driver unit
واحد محرک
driver's dormitory
خوابگاه رانندگان
engine driver
لوکوموتیوران
elephant driver
پیلبان
mule driver
استربان
mule driver
قاطر چی
ass driver
خرران
ass driver
خرک چی
peripheral driver
محرک جنبی
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
pile driver
شمعکوب
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
assistant driver
شاگرد شوفر
bus driver
محرک گذرگاه
bus driver
راننده اتوبوس
camel driver
ساربان
assistant driver
کمک راننده
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
steam pile driver
دنگ بخاری
steam pile driver
شمعکوب بخاری
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
back-seat driver
آدم فضول
cordless drill driver
دریل برقی
[دریلی که با باطری کار می کند]
[ابزار]
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea.
<proverb>
اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com