Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
board checking
تنه
Other Matches
checking
مقابله
checking
نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
checking
کد تصحیح خطا
checking
امتحان
checking
ازمایش
checking
تحقیق
checking
وارسی
checking
بررسی
checking out
تسویه حساب
self checking
خود رس
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
cargo checking
بازرسی بار
self checking number
عدد خودرس
self checking code
رمز خودرس
character checking
تست کاراکتری
checking accounts
حساب جاری
checking accounts
حساب جاری بانکی
checking account
حساب جاری
checking account
حساب جاری بانکی
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
sequence checking
مقابله ترتیبی
loop checking
مقابله حلقه
checking program
برنامه مقابله کننده
marginal checking
بررسی مرزی
error checking
بررسی خطا
checking of goods
بررسی امتعه
parity checking
بررسی توازن
parity checking
توازن سنج
parity checking
مقابله توازن
jab checking
فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
sequence checking
کنترل متوالی
parity checking
بازبینی مقایسه
desk checking
بررسی دستی
double-checking
کیش دوبل
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
cross-checking
بررسی متقابل
across the board
شامل تمام طبقات
by the board
از طرف پهلوی ناو
board
غذای روی میز
board
اغذیه
to go on board
سوارکشتی شدن
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board
میزشوریادادگاه
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
across the board
یکسره
across the board
سرجمع
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
over the board
بازی شطرنج حضوری
go by the board
از ناو پرت شدن
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
تخته
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board
تابلو
To get on board.
سوار کشتی شدن
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board
تخته پوش کردن
board
پانسیون شدن
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
کشتی
board
صفحه مدار
board
تابلوی امتیازات
board
صفحه یامیز شطرنج
board
سکوی شیرجه
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
برد
board
روکش کردن
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
above board
به طور آشکار
above board
بی حیله
board
منزل کردن
board
هیات
board
هیئت ژوری
board
هیئت کمیسیون
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
میز غذا
board
شدن
board
جلد کردن تخته
board
سوار
board
تخته حاوی نقشه
board
مقوا
shoulder board
پیش فنگ
switch board
تابلوی برق
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
switch board
صفحه کلید برق یاتلفن
switch board
صفحه تقسیم برق
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board
مقوای ضخیم
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board
تخته شیرجه
sliding board
سراشیبی
sliding board
سرسره
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board
میز قفسه دار
side board
میز کناری
splash board
سپر پاشنه قایق
side board
میز دم دستی
story board
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
selection board
هیات گزینش
plotting board
پلاتینگ برد
playing the board
بازی فی نفسه
playing the board
بازی بر صفحه
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board
کارت
paste board
مقوا
particle board
تخته خرده چوب
particle board
نوتخته
panel board
تابلوی برق
paddle board
تخته شنا
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board
لوح احضار
open board
صحنه خلوت شطرنج
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
on board regulation
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
populated board
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
seguin board
تخته سگن
sea board
خط ساحلی
sea board
دریاکنار
sea board
کناردریا
sea board
کناره دریا
scale board
تخته نازک
scaffold board
تخته زیر پا
scaffold board
تخته چوب بست
running board
تخته رکاب اتومبیل
runing board
رکاب
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board
میز تنظیم مسافت
side board
میز پا دیواری
programmer board
برد برنامه ریز
press board
مقوای فشرده
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
system board
برد سیستم
to board a flight
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
for full board
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board
برای نیم پانسیون
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane.
سوار هواپیما شدن
sandwich board
آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
half board
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board
هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board
آبچکانفرفشوئی
chopping board
تختهسبزیو گوشت
board meeting
جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging
غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board
تختهحملونقل
skirting board
تختهپارچهای
route board
تختهتعیینمسیر
managing board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board
لب بام
clap-board
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board
کمیته حاکمه
board of managers
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
pressing board
تختهفشرده
placard board
تختهپلاکارد
louvre-board
سکویروزنهدار
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board
تخته رختشویی
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
valley board
اب رو درهای
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board
کف پله
top board
میز نخست شطرنج
to fall over board
ازکشتی پرت شدن
tilting board
صفحه کج شونده
three ply board
تخته سه لا
thin board
لا
terminal board
تخته ترمینال
terminal board
تخته کلم
terminal board
محوراتصال سیمها
terminal board
تخته اتصال سیم
tea board
سینی
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
board game
بازی روی تخته
lighting board
تختهروشنایی
front board
مقوایجلویی
board insulation
عایقتختهای
backing board
تختهپشتیبان
back board
جلدپشتی
alighting board
تختهتراز
emery board
سوهان ناخن
diving board
دایو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com