Dictiornary-Farsi | boning knife | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (6 milliseconds)

English	Persian
boning knife	چاقویتزئینی


Other Matches

boning	استخوان
boning	استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning	خواستن درخواست کردن
boning	تقاضاکردن
boning	عظم
the knife	الت جراحی
knife	: چاقو زدن
knife	کارد زدن
knife	گزلیک
knife	تیغه
before you can say knife	برقی ناگهان
before you can say knife	فورا
the knife	چاقوی جراحی
before you can say knife	خیلی زود
knife	: چاقو کارد
a knife	یک چاقو
paring knife	ناخن گیر
war to the knife	جنگ خونین
moon knife	چاقوی هلالی
flick-knife	چاقوی ضامندار
moon knife	چاقوی پوست تراشی
knife switch	کلید چاقویی
knife switch	کلید اهرمی
knife switch	کلید تیغهای
knife rest	نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
war to the knife	جنگ سخت
pallet knife	کاردک نقاشی
pruning knife	چاقوی شاخه زنی
paring knife	سم تراش
three bladed knife	چاقوی سه تیغه
trench knife	کارد سنگری
war to the knife	کارد و کارد کشی
paper knife	کارد کاغذبری
pallet knife	ماله رنگ امیزی
steak knife	کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
pallet knife	کاردک
plane knife	تیغه رنده
butter knife	ضربهپایشنایپروانه
oyster knife	چاقویمخصوصصدف
painting knife	چاقوینقاشی
I don't have a knife.	من چاقو ندارم.
finish knife	کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
hook knife	چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
knife polishing	[پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
putty knife	کارتک [ابزار]
knife pleat	پیلهتیغهای
kitchen knife	چاقویآشپزخانه
ham knife	چاقویژامبون
cheese knife	چاقویپنیر
folding knife	کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
commando knife	چاقویکماندو
cook's knife	چاقویآشپزی
dessert knife	چاقویدسر
dinner knife	چاقویغذاخوری
fettling knife	چاقویتراشیدنغذا
filleting knife	چاقویماهیچهبربی
flint knife	چاقویسنگچخماقی
grapefruit knife	چاقوی گریپ فروت
spackle knife	کارتک [ابزار]
knife rest	جای چاقو
knife edge	لبه تیز هرچیزی
knife-edges	لبه تیز هرچیزی
knife-edges	تیغه در
knife-edges	لبه چاقو
knife-edges	لبه تیغ
sheath knife	چاقوی غلاف دار
paper-knife	کاغذ بر
carving knife	چاقوی حکاکی یا گوشت بری
knife edge	لبه کارد
jack-knife	چاقوی بزرگ جیبی
knife-edges	لبه کارد
knife edge	تیغه در
knife edge	لبه چاقو
knife edge	لبه تیغ
knife-edge	لبه تیز هرچیزی
knife-edge	تیغه در
knife-edge	لبه چاقو
knife-edge	لبه کارد
knife-edge	لبه تیغ
pocket knife	چاقوی جیبی
palette knife	کاردک نقاشی
bowie knife	دشنه
hack knife	چاقوی مخصوص برش کامل
hand knife	خوش بافت
jack knife	خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
knife board	میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
knife board	نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
knife boy	خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife grinder	چاقوتیزکن
knife grinder	تیزگر
knife machine	ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife machine	کاردپاک کن
dissecting knife	کاردتشریح
switchblade knife	چاقوی ضامن دار
case knife	چاقوی بزرگ
case knife	چاقوی جلد دار
cut it with a knife	برضد
cut it with a knife	درمقابل
dissecting knife	چاقوی تشریح
bread knife	کارد نان بری
bowie knife	خنجر
clasp knife	چاقوی ضامن دار
large chopping knife	ساطور
Swiss army knife	دستهچاقوسوئیسی
plaster cutting knife	کارد گچبری
jack knife bridge	پل متحرک تاشو
This knife is too blunt for words .	این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife	انواعچاقویآشپزخانه
principal types of knife	انواععمدهچاقو
to play a good knife and fork	ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
A sharp knife (pin , needle)	چاقو (سوزن ) تیر
double break knife switch	کلید تیغهای دو اتصالی
knife-blade cartridge fuse	فیوزفشنگیتیغهدار