Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
book learning
علم کتابی
Other Matches
learning
فراگیری
whole learning
یادگیری سرتاسری
learning
یادگیری
learning
فضل وکمال
learning
اطلاع
learning
دانش یادگیری
learning
معرفت
self learning
خود فراگیر
mastery learning
یادگیری در حدتسلط
rate of learning
سرعت یادگیری
learning set
امایه یادگیری
learning theory
نظریه یادگیری
learning to learn
یادگیری اموزی
machine learning
فراگیری ماشین
maze learning
مازاموزی
massed learning
یادگیری بی وقفه
perceptual learning
یادگیری ادراکی
patrons of learning
دانش پروران
part learning
یادگیری بخش بخش
one trial learning
یادگیری یک کوششی
maze learning
یادگیری در ماز
motor learning
یادگیری حرکتی
mastery learning
تسلط اموزی
learning rate
سرعت یادگیری
learning machine
ماشین فراگیر
learning curve
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
global learning
یادگیری یکپارچه
he is a prodigy of learning
اعجوبه ایست در دانش
cue learning
نشانه اموزی
he is a prodigy of learning
درعلم معرکه است
conceptual learning
مفهوم اموزی
concept learning
مفهوم اموزی
distributed learning
یادگیری فاصله دار
heuristic learning
یادگیری ذهنی
incentive learning
یادگیری با مشوق
incidental learning
یادگیری اتفاقی
insightful learning
یادگیری بینش افرین
latent learning
یادگیری نهفته
learning curve
منحنی یادگیری
learning curve
منحنی اموزش
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
learning curve
که استفاده از آن بسیار سخت باشد
discrimination learning
یادگیری افتراقی
place learning
مکان اموزی
subliminal learning
یادگیری زیراستانهای
transfer of learning
انتقال یادگیری
vicarious learning
یادگیری مشاهدهای
verbal learning
یادگیری کلامی
social learning
یادگیری اجتماعی
skill learning
مهارت اموزی
avoidance learning
یادگیری اجتنابی
probability learning
یادگیری احتمالاتی
relation learning
رابطه اموزی
rote learning
یادگیری طوطی وار
serial learning
یادگیری زنجیرهای
sign learning
علامت اموزی
computer based learning
یادگیری بر پایه کامپیوتر
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
there is no royal road to learning
<proverb>
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
trial and error learning
یادگیری از راه کوشش و خطا
There is no royal road to learning .
<proverb>
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
computer augmented learning
بسط اموزش به کمک کامپیوتر
the common wealth of learning
افراد اهل علم
the common wealth of learning
مجمع ادبا
statistical learning theory
نظریه اماری یادگیری
mathematical learning theory
نظریه ریاضی یادگیری
means end learning
یادگیری وسیله- هدف
your book
کتاب شما
the a of a book
خوانندگان کتابی
to book something
چیزی را سفارش دادن
here is my book
کتاب من اینها
here is my book
اینست کتاب من
to book something
چیزی را رزرو کردن
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
this book is yours
این کتاب مال شما ست
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
the book is out of p
کتاب تمام شده است
that is my book
کتاب من است
that is my book
این
very many book
کتابهای خیلی زیاد
that book
این کتاب
with out book
برون سند کتابی ازبر
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
that book
ان کتاب
your book
کتابتان
book one
جلد نخستین
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
شماره بازیگرخطاکار
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book one
کتاب نخست
book
بداخلاق
book
دفتر
by the book
کتابی
by the book
ازروی کتاب
book value
ارزش دفتری
book value
بهای دفتری
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
مجلد دفتر
book
ثبت کردن
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book
کتاب
prayer book
کتاب نماز
book plates
برچسب کتاب
woman of the book
کتابیه
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
statute book
کتاب قانون
log book
دفتر رخدادهای روزانه
prayer book
نماز نامه
log book
رخداد نگاشت
log book
رخداد نامه
statute book
قوانین موضوعه
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
statute book
کتاب نظامنامه
waste book
دفتر باطله
cash book
دفتر نقدی
comic book
کتاب کاریکاتور
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
prayer book
دعانامه
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
book plate
برچسب کتاب
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book
سالنامه
word book
کتاب لغت
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
to bring to book
بازخواست کردن از
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
time book
دفتر ثبت ساعات کار
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
the book is print
کتاب زیر چاپ است
bell book
دفتر موتورخانه
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bill book
دفتر بروات
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
to bring to book
حساب پس گرفتن
the book is my property
کتاب مال من است
to consult a book
سرکتاب باز کردن
accession book
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
tou book
لباس تکواندو
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
account book
دفتر حساب
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
black book
کتاب سیاه
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book
در حال خواندن کتابی
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
word book
واژه نامه
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
word book
دیکشنری
word book
لغت نامه
word book
فرهنگ لغات
word book
قاموس
word book
کتاب لغت
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
book keeper
دفتردار
code book
کتابرمزگشا
book token
کارتخریدکتاب
address book
دفترچه تلفن
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
book ends
کتابنگهدار
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
telephone book
راهنمای تلفن
telephone book
دفتر تلفن
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
cookery book
کتابآشپزی
exercise book
کتابتمرین
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book
کتابقانون
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book
کتابمرجع
phrase book
لغتنامهمسافرت
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book
دفترچهمیهمانها
phone book
کتاب راهنمای تلفن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com