English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
book token کارتخریدکتاب
Other Matches
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
by the same token <adv.> درمقابل
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
by the same token <adv.> از سوی دیگر
token هدیه کوچک
token یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token نشان
token علامت
token نشانه
token نشانی یادگاری
token رمز
token معجزه علامت رمزی
token کلمه رمزی علامت مشخصه
token یادگار یادبود
token اجازه ورود
token بلیط ورود
token ژتون
token کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token passing روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
token money پول فرعی
token economy اقتصاد ژتونی
token passing گذراندن نشانه
token bus network EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
to accept this token of my esteem پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
token [symbol, abbreviation] مخفف
token ring network شبکه نشانه حلقهای
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
your book کتاب شما
book بداخلاق
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book کتاب من اینها
here is my book اینست کتاب من
by the book ازروی کتاب
book value ارزش دفتری
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value بهای دفتری
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one جلد نخستین
that book ان کتاب
that book این کتاب
your book کتابتان
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
to book something چیزی را سفارش دادن
to book something چیزی را رزرو کردن
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
this book is yours این کتاب مال شما ست
the book is out of p کتاب تمام شده است
the a of a book خوانندگان کتابی
that is my book کتاب من است
that is my book این
book one کتاب نخست
book فصل یاقسمتی از کتاب
book ثبت کردن
by the book کتابی
book دفتر
book شماره بازیگرخطاکار
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book رزرو کردن توقیف کردن
book درکتاب یادفترثبت کردن
book کتاب
book مجلد دفتر
book plates برچسب کتاب
book plate برچسب کتاب
bell book دفتر موتورخانه
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
bill book دفتر بروات
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book سالنامه
word book کتاب لغت
woman of the book کتابیه
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
comic book کتاب کاریکاتور
log book دفتر رخدادهای روزانه
log book رخداد نگاشت
address book دفترچه تلفن
spine of the book تیرهپشتیکتاب
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book کتاب سفید
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
to bring to book بازخواست کردن از
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book دفتر باطله
black book کتاب سیاه
tou book لباس تکواندو
blank book دفترسفید
blank book کتابچه
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue book هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book کتاب ابی
mass book کتاب نماز سالیانه
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
word book واژه نامه
prayer book کتاب نماز
prayer book نماز نامه
prayer book دعانامه
statute book کتاب نظامنامه
statute book کتاب قانون
statute book قوانین موضوعه
run book دفتر اجرا
word book کتاب لغت
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
cash book دفتر نقدی
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
book keeping حسابداری [حسابداری]
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
cookery book کتابآشپزی
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
account book دفتر حساب
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
code book کتابرمزگشا
time book دفتر ثبت ساعات کار
note book دفتر کتابچه
letter book رونوشت نامه
book review انتقاد از کتاب
book review مقاله درباره کتاب
journal book دفتر گزارش روزانه
job book کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
book marker چوب الف
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
book move حرکت کتابی شطرنج
book of account دفتر کل
book of account دفتر روزنامه
book og kings کتاب پادشاهان
letter book کتاب رونوشت
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
note book دفتریاد داشت
needle book سوزن دان کتابی
muster book دفتروقایع یکان
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute book دفتر وقایع
message book دفتر پیام
message book دفتر یادداشت پیام
mass book کتاب نماز
mass book زادالمعاد
book marker نشان لای کتاب
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book کتاب کلاسی
cheque book دسته چک
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
book of psalms زبور داود
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com