Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
book token
کارتخریدکتاب
Other Matches
by the same token
<adv.>
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
طور دیگر
by the same token
<adv.>
درمقابل
by the same token
<adv.>
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
از سوی دیگر
token
هدیه کوچک
token
یادگاری
[وقتی که کسی خداحافظی می کند]
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
نشان
token
علامت
token
نشانه
token
نشانی یادگاری
token
رمز
token
معجزه علامت رمزی
token
کلمه رمزی علامت مشخصه
token
یادگار یادبود
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
token
ژتون
token
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token passing
روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
token money
پول فرعی
token economy
اقتصاد ژتونی
token passing
گذراندن نشانه
token bus network
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
to accept this token of my esteem
پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
token
[symbol, abbreviation]
مخفف
token ring network
شبکه نشانه حلقهای
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
A white flag is a sign ( token ) of surrender.
پرچم سفید علامت تسلیم است
your book
کتاب شما
book
بداخلاق
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book
کتاب من اینها
here is my book
اینست کتاب من
by the book
ازروی کتاب
book value
ارزش دفتری
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book value
بهای دفتری
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one
جلد نخستین
that book
ان کتاب
that book
این کتاب
your book
کتابتان
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
with out book
برون سند کتابی ازبر
very many book
کتابهای خیلی زیاد
to book something
چیزی را سفارش دادن
to book something
چیزی را رزرو کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
this book is yours
این کتاب مال شما ست
the book is out of p
کتاب تمام شده است
the a of a book
خوانندگان کتابی
that is my book
کتاب من است
that is my book
این
book one
کتاب نخست
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book
ثبت کردن
by the book
کتابی
book
دفتر
book
شماره بازیگرخطاکار
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
کتاب
book
مجلد دفتر
book plates
برچسب کتاب
book plate
برچسب کتاب
bell book
دفتر موتورخانه
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bill book
دفتر بروات
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book
سالنامه
word book
کتاب لغت
woman of the book
کتابیه
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
comic book
کتاب کاریکاتور
log book
دفتر رخدادهای روزانه
log book
رخداد نگاشت
address book
دفترچه تلفن
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
book ends
کتابنگهدار
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
telephone book
راهنمای تلفن
telephone book
دفتر تلفن
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book
کتاب راهنمای تلفن
log book
رخداد نامه
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
to bring to book
حساب پس گرفتن
to bring to book
بازخواست کردن از
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book
دفتر باطله
black book
کتاب سیاه
tou book
لباس تکواندو
blank book
دفترسفید
blank book
کتابچه
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue book
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
کتاب ابی
mass book
کتاب نماز سالیانه
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
word book
واژه نامه
prayer book
کتاب نماز
prayer book
نماز نامه
prayer book
دعانامه
statute book
کتاب نظامنامه
statute book
کتاب قانون
statute book
قوانین موضوعه
run book
دفتر اجرا
word book
کتاب لغت
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
cash book
دفتر نقدی
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
word book
دیکشنری
word book
لغت نامه
word book
فرهنگ لغات
word book
قاموس
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book
کتابقانون
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book
کتابمرجع
phrase book
لغتنامهمسافرت
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book
دفترچهمیهمانها
exercise book
کتابتمرین
cookery book
کتابآشپزی
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
accession book
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
account book
دفتر حساب
when reading a book
در حال خواندن کتابی
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
code book
کتابرمزگشا
time book
دفتر ثبت ساعات کار
note book
دفتر کتابچه
letter book
رونوشت نامه
book review
انتقاد از کتاب
book review
مقاله درباره کتاب
journal book
دفتر گزارش روزانه
job book
کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
book marker
چوب الف
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
book move
حرکت کتابی شطرنج
book of account
دفتر کل
book of account
دفتر روزنامه
book og kings
کتاب پادشاهان
letter book
کتاب رونوشت
book og kings
سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
note book
دفتریاد داشت
needle book
سوزن دان کتابی
muster book
دفتروقایع یکان
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute book
دفتر وقایع
message book
دفتر پیام
message book
دفتر یادداشت پیام
mass book
کتاب نماز
mass book
زادالمعاد
book marker
نشان لای کتاب
book of psalms
مزامیر داود
book of psalms
زبور حضرت داود
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book
کتاب کلاسی
cheque book
دسته چک
cheque book
دفترچه چک
check book
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
book of psalms
زبور داود
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com