English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
border land زمین مرزی
Other Matches
border کران
border کنار
border حاشیه دار کردن
border لبه دارکردن
border حاشیه زه
border دوره
border حریم
border فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
S-border حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
at the border to دم مرز به
border حاشیه فرش
border زه
border پشته
border کناره مرز
border لبه
border حاشیه
border خط مرزی
border سرحد
border کناره
border لبه گذاشتن
border سجاف کردن
border حاشیه گذاشتن
border مجاور بودن
border مرز
border پشته خاکی
border guard پلیس مرزبانی
baberpole border شیرازه بافته شده از دو رنگ
border police پلیس مرزبانی
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
border crosser عبور کنندگان از مرز پناهندگان
purple border حاشیهارغوانی
border post ساختمانمرزبانی
herbaceous border محوطهگیاهی
border stone سنگ مرزی
border stone جدول
border method روش نواری
border line خط راهنما
border line خط کنار
border line خط راهبر
border line خط حاشیه
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
reciprocal border حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
meander border [طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
Kufic border حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
Herati border طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
turtle border حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
carnation border حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
cartouche border قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود
crab border حاشیه خرچنگی [فرش]
cathode border مرز کاتد
border installations تاسیسات مرزی
smuggler [of people across a border] قاچاقچی آدم [در سر مرز]
border ditch irrigation ابیاری نواری
border check irrigation ابیاری نواری
curled leaf border حاشیه با برگ های مجعد که در فرش های ترکمن بکار می رود.
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
He crossed the frontier(border-line). ازمرز رد شد
land n ملک
land n ملت
land n قوم مردم
land n کشور
land n دیار
land n سرزمین
land n خاک
land n خشکی
land n خطه
never-never land تخیلی
never-never land رویایی
never-never land غیر واقعی
land vi پائین امدن
land vi بزمین رسیدن
land vi فرود امدن
land vi پیاده شدن رسیدن
land vi بخشکی امدن
land n زمین
land زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land سطح
land فرود
land درست به هدف
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land ملک
land سرزمین عرصه
land سطح کوچک صاف
land پشت
land ارض
land به گل نشستن کشتی
land به زمین نشستن
land فرودامدن
land زمین
land خشکی
land خاک
land سرزمین دیار
land به خشکی امدن پیاده شدن
land رسیدن
land سرزمین
land بزمین نشستن
unutilized land اراضی موات
to sight land دیدن منظره
to clear land زمین راصاف کردن
the promised land ارض موعود
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
the lie of the land وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
waste land اراضی موات
waste land زمین موات
wild land زمین بایر و لم یزرع
wild land صحرا بیابان
land mass سرزمین بزرگ
land mass خشکسار
land mass کشخر
land mass قاره
land mass اقلیم
tenementary land زمین اجاری
table land زمین هموار
mother land میهن
mother land وطن
native land وطن
mother land سرزمین مادری
native land میهن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
no man's land سرزمین بی صاحب
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
registered land زمین ثبت شده
scrub land زمین بایر
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
survey land نقشه برداری زمین
switzer land سویس
marsh land زمین ماندابی
land masses سرزمین بزرگ
land masses اقلیم
To be in the land of the living . درقید حیات بودن
Who owns this land ? این زمین مال کیست ؟
land on one's feet <idiom> با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
no-man's land منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
to work the land زمین را زراعت کردن
land reforms اصلاحات ارضی
land reform اصلاحات ارضی
land reclamation ابادانی زمین
crash-land سقوط کردن هواپیما
to cultivate land زمین را کشت کردن
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
barren land زمین لم یزرع
land masses قاره
land masses کشخر
land masses خشکسار
collective land زمین مشاع
collctive land زمین مشاع
cloud land عالم خیال یافرض
fluted land سطحمسطحمته
certificate of land قباله زمین
center land خط میانی
common land مکانعمومی
dry land خشکی
crash land سقوط کردن هواپیما
land registry دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
Land-Rover وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
hour land عقربه ساعت شمار
marsh land زمین شوره زار
land office اداره املاک وثبت اراضی
land mine مین زمینی
land measurer مساح
land measurer زمین پیما
land map نقشه جغرافیایی
land lubber ادم خشکی مانده
land lubber ادم کشتی ندیده
land lubber ادم دریا ندیده
land lady زن صاحب ملک
land lady زن میزبان
land mine مین
immeasureable land سرزمین بیکران
land of promise زمین موعود
dream land عالم خواب و رویا
f.soil or land خاک یازمین حاصلخیز
fertile land سرزمین بارور
fertile land سرزمین حاصلخیز
head land دماغه
head land پرتگاه
high land زمین کوهستانی
land improvements عمران و ابادانی زمین
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
land grave کنت قدیم المانی
land combat نبرد در ساحل
land combat نبرد زمینی
land carriage حمل و نقل خشکی
land carriage بار کشی زمینی
land capacity کاراوری زمین
land breeze باد ساحلی
land breeze باد خشکی
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land alide لغزش زمین
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land development احیای اراضی
land grant اعطای اراضی
land grant زمین اعطایی دولت
land grading تسطیح زمین
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
land forming شکل دادن زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com