English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
branch depot امادگاه رستهای
Other Matches
depot بازخانه
depot انبار کالا
depot دیو
depot امادگاه
depot بارانداز
depot ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot انبار
depot انبارگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
army depot امادگاه نیروی زمینی
ammunition depot محل نگهداری مهمات
ammunition depot محل تدارک مهمات
ammunition depot انبار مهمات
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
depot maintenance نگهداری امادگاهی
depot maintenance نگهداری دپویی
railhead depot بارانداز یا سکوی نظامی درایستگاه راه اهن
general depot امادگاه عمومی
general depot انبار عمومی
filler depot انبار یدکی
filler depot انبار تکمیلی
earth depot انبار خاک
depot supply اماد دپویی
depot supply اماد امادگاهی
depot repair تعمیرات امادگاهی
branch شاخه [دانشی]
branch [تیرک گوتیک در طاق]
Y-branch انشعابفرعی
branch رسته
branch رشته [دانشی]
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no branch شغل بدون رسته
branch شعبه
branch رشته ساقه
branch شعبه زدن
branch تقسیم
branch دایره قسمت
branch منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch انشعاب
branch رشته
branch مشتق شدن
branch جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch شاخه
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch شاخ
branch فرع
branch شعبه رشته
branch بخش
branch شاخه دراوردن
branch شاخه شاخه شدن
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
duty branch رسته
grid branch مدار شبکه
every branch of knowledge هرشاخه ازعلوم
executive branch officer line : syn
executive branch فرماندهی
root and branch ازریشه
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
What is your branch of study? رشته تحصیلیتان چیست ؟
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
fruit branch شاخهمیوه
branch duct مجرایشاخهای
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
service branch انشعاب
root and branch کاملا
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
root and branch اساسا
branch clip گوشیپزشکی
duty branch رسته خدمتی
olive branch شاخ زیتون
branch extension اتصال شنت
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
branch cutter شاخه بر
branch cutter اهن دهره
branch cutout فیوز انشعاب
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch circuit مدار انشعابی
branch address نشانی انشعاب
basic branch رسته اولیه
artillery branch رسته توپخانه
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
air branch قسمت امور هوایی
olive branch اولاد
branch lines شاخه
branch lines خط فرعی
branch line شاخه
branch line خط فرعی
branch extension اتصال موازی فرعی
branch instruction دستورالعمل انشعاب
connecting branch اتصال یا پیوستگی
branch head دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch office دفتر شعبه
branch pipe پنجه اگزوز
condeitional branch انشعاب شرطی
branch office شعبه
conditional branch انشعاب شرطی
case branch انشعاب شرطی
branch switch کلید
branch of a company شعبه شرکت
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
double branch چهارراهه
branch material curriculum برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
foam branch pipe لوله کف ساز
branch immaterial position شغل همه رستهای
branch material position شغل سازمانی
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
upper branch of meridian نصف النهار برین
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe منبعشاخهای
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
branch qualified officer افسر متخصص رستهای
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com