Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board
تختهی نان بری
bread-board
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board
تختهی آمادهی مدار سازی
Other Matches
we have no more bread
دیگر نان نداریم
bread
نان
bread
قوت
bread alone
تنها نان
bread alone
نان خالی
bread
نان زدن به
bread alone
فقط نان
light bread
نان سفید
light bread
نان سهل الهضم
pull bread
مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
wheat bread
نان گندم
wheat bread
نان سفید
wheaten bread
نان گندم
bread guide
محلقرارگرفتنناندرتستر
To butter the bread .
روی نان کره مالیدن
leavened bread
نان ور امده
barley bread
نان جوین
barley bread
نان جو
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread knife
کارد نان بری
daily bread
روزی
daily bread
نان یارزق روزانه
aerated bread
نان گازدار
aerated bread
نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد
dry bread
نان بی کره
duily bread
نان روزانه
duily bread
روزی
duily bread
رزق
here is bread in plenty
نان بقدر کفایت هست
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards
تختهی نان بری
pitta bread
ناننازک
pumpernickel bread
نانتکه
unleavened bread
نانتخت
whole wheat bread
انواعنانسفید
wholemeal bread
نانحجیم
bread-bin
ناندانی-جانانی
To bake bread.
نان پختن
swine bread
پنجه مریم
If it has not water for me it certainly has bread .
<proverb>
آب براى من ندارد براى تو که دارد .
bread and butter
نان وپنیر
bread and butter
وسیله معاش
To lend each other bread.
<proverb>
نان به هم قرض دادن .
oat bread
نان جو
milk bread
نانشیرنی
st john's bread
خرنوب
bread-boards
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
Greek bread
نانیونانی
bread-boards
تختهی آمادهی مدار سازی
black bread
نانسیاه
Danish rye bread
نانتکهجویدوسردار
His bread is buuttered on both side .
<proverb>
نانش از هر دو طرف کره مالى شده است .
American white bread
نانسفیدآمریکایی
American corn bread
نانذرتآمریکایی
best thing since sliced bread
<idiom>
[یک نوآوری یا اختراع خوب]
best thing since sliced bread
<idiom>
[یک ایده یا نقشه خوب]
Half a loaf is better than no bread .
<proverb>
نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
know which side one's bread is buttered on
<idiom>
راه وچاه را بلد بودن
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
lrish soda bread
نانسوادیایرلندی
break bread with a person
با کسی نان و نمک خوردن
lndian chapati bread
نانچپتیهند
small pieces of bread
خرده یاریزه نان
Russian black bread
نانسیاهروسی
to bake bread or bricks
پخش اجریانان
to break bread with a person
پیش کسی نان ونمک خوردن
to dine off bread and cheese
ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
German rye bread
نانشیاردارآلمانی
lndian naan bread
نانهندی
caraway seeded rye bread
نانگندم سیاهباتخمزیره
He eats bread at the ruling market price.
<proverb>
نان را به نرخ روز مى خورد .
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides .
نانش توی روغن است
board
منزل کردن
board
هیات
board
هیئت ژوری
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
هیئت کمیسیون
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
across the board
یکسره
board
پانسیون شدن
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board
تابلو
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
میز غذا
board
غذای روی میز
board
اغذیه
board
میزشوریادادگاه
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
across the board
شامل تمام طبقات
board
برد
board
روکش کردن
to go on board
سوارکشتی شدن
go by the board
از ناو پرت شدن
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board
مقوا
board
کشتی
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
سکوی شیرجه
board
صفحه یامیز شطرنج
board
تخته حاوی نقشه
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
above board
بی حیله
board
سوار
board
شدن
board
تابلوی امتیازات
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
across the board
سرجمع
board
صفحه مدار
above board
به طور آشکار
board
تخته
board
جلد کردن تخته
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
by the board
از طرف پهلوی ناو
board
تخته پوش کردن
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
To get on board.
سوار کشتی شدن
over the board
بازی شطرنج حضوری
shoulder board
پیش فنگ
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
scale board
تخته نازک
sea board
کناره دریا
selection board
هیات گزینش
sea board
دریاکنار
seguin board
تخته سگن
to fall over board
ازکشتی پرت شدن
sea board
خط ساحلی
scaffold board
تخته زیر پا
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
valley board
اب رو درهای
programmer board
برد برنامه ریز
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board
کف پله
range board
میز تنظیم مسافت
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
top board
میز نخست شطرنج
runing board
رکاب
running board
تخته رکاب اتومبیل
sea board
کناردریا
scaffold board
تخته چوب بست
side board
میز دم دستی
side board
میز پا دیواری
terminal board
تخته کلم
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
terminal board
محوراتصال سیمها
terminal board
تخته اتصال سیم
status board
تابلو وضعیت
tea board
سینی
takeoff board
تخته پرش طول
system board
برد سیستم
switch board
تابلوی برق
switch board
صفحه تقسیم برق
straw board
مقوای ضخیم
switch board
صفحه کلید برق یاتلفن
status board
تابلوی وضعیت
terminal board
تخته ترمینال
thin board
لا
side board
میز کناری
side board
میز قفسه دار
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
mortar board
کلاه چتر گوش دانشکده
sliding board
سرسره
sliding board
سراشیبی
tilting board
صفحه کج شونده
splash board
سپر پاشنه قایق
three ply board
تخته سه لا
spring board
تخته شیرجه
story board
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
louvre-board
سکویروزنهدار
management board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
managing board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
to board a flight
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
for full board
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board
برای نیم پانسیون
for full board
برای تمام پانسیون
sounding board
عامل انتشار عقاید
drawing board
میز نقشه کشی
drawing board
تخته رسم
bulletin board
board bulletin electronic
bulletin board
تابلوی اعلانات
board of management
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
sounding board
تخته موجدصدا
sounding board
کمان ویولن وتار
eaves-board
لب بام
clap-board
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board
کمیته حاکمه
board of managers
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com