Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 63 (5 milliseconds)
English	Persian
breast dart	پیلی
Other Matches
dart	پیکان
dart	نیزه
dart	تیر
dart	بسرعت حرکت کردن
dart	حرکت تند
dart	مهاربند
dart	موشک هوا به هوا
dart	پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
dart	زوبین
dart	پیکان یا زوبین کوچک بازی
dart	بازی دارت
dart	رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
egg-and-dart	[تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
egg and dart	تخم مرغ ونیش
delta dart	هواپیمای یک موتوره دلتادارت
breast	وجدان
breast	چوب افقی پایین دار [قالی]
breast	نورد پایین
breast	زیر دار [قالی]
breast	برخورد سینه قهرمان دو به نوار
breast	سینه
breast	پستان
breast	اغوش
breast	افکار
breast	نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast	سینه بسینه شدن
breast	برابر
breast	باسینه دفاع کردن
breast-feed	با پستان شیردادن
to breast the tape	مسابقه دورابردن
breast-fed	شیر پستان دادن
breast-fed	با پستان شیردادن
breast-feed	شیر پستان دادن
breast beam	میلهیبرابر
chimney-breast	[بالای دیوار شومینه به سمت دودکش]
breast-feeds	شیر پستان دادن
breast-feeds	با پستان شیردادن
breast collar	بنداتصالاسببهگاری
Chicken breast.	سینه مرغ (غذا )
To beat ones breast.	سینه زدن
pigeon breast	برامدگی جناغ سینه
pigeon breast	سینه کفتری
breast bone	عظیم قص
breast bone	استخوان سینه
breast board	سینه بندی تونل
aft breast	طناب شماره پنج
breast-feeding	تغذیه پستانی
breast feeding	تغذیه پستانی
chimney breast	سینه بخاری
breast band	پیش بند
breast drill	نوعی دریل دارای مته بزرگ
breast pin	سنجاق کراوات
breast plate	زره سینه
he beat his breast	او به سینه خودزد
furnace breast	سردر کوره
forward breast	طناب شماره دو
chicken breast	برامدگی عظم قص یا استخوان سینه
chicken breast	قوزسینه
breast work	خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
breast plate	سینه بند اسب
envy rankled in his breast	اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding.	او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com