English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
bridge shoe پاشنه پل
bridge shoe پاشنه
bridge shoe زیره پل
Other Matches
shoe کفش
shoe نعل اسب
shoe کفش پوشیدن
shoe دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe کفشک
shoe پاشنه
shoe زیر پایه
shoe لاستیک چرخ
shoe پاشنه کیل ناو
shoe پایه
shoe polisher واکسکفش
shoe rack چنگککفش
shoe cleaner کفش پاک کن
shoe maker کفشدوز
brake shoe کفشک ترمز
spiked shoe کفشمیخدار
T-strap shoe کفشروبنددار
heeled shoe کفشپاشنهدار
sand shoe کفشماسهای
running shoe کفشدوندگی
parts of a shoe اجزایکفش
oxford shoe کفشآکسفورد
one-bar shoe کفشیکمیله
accessory shoe صفحه فلزی ضمائم
casual shoe کفشمعمولی
cleated shoe کفشمیخدار
golf shoe کفشگلف
fencing shoe کفششمشیربازی
court shoe رجوع شود به pump
shoe making کفشدوزی
shoe of a pile نوک شمع
shoe polish واکس کفش
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
tennis shoe کفش
golden shoe کفش طلایی
shoe smith نعلبند
shoe tree قالب کفش
snow shoe برفی
to pluck off a shoe کفشی را بزور کندن
shoe lift پاشنه کش
tennis shoe تنیس کفش کتانی
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
die shoe قاب نگهدارنده ورق
shoe cleaner گلگیر
hot shoe راننده زبردست
drilling shoe پاشنه ی مته کاری
horse shoe نعل اسب
shoe leather چرم کفش
shoe leather کفش
snow shoe کفش
pole shoe کفش قطب
shoe lace بند کفش
shoe string بند کفش
shoe is on the other foot <idiom> برخلاف حقیقت
weightlifting shoe کفشوزنهبرداری
track shoe عاج
pole shoe کفشک قطب
sling back shoe کفشپشتباز
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
anti-slip shoe پایهضدلغزش
current-collecting shoe کششگردآورندهلاستیک
hot-shoe contact نفطهاتصالفلاش
Every shoe fits not every foot. <proverb> هر کفش به اندازه هر پایى نیست.
if the shoe fits, wear it <idiom> غیر مستقیم منظورش تویی
My shoe-lace has come undone. بند کفشم باز شده
principal types of shoe انواععمدهکفشها
brake shoe ring رینگ کفشک ترمز
Act your age [and not your shoe size] ! به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge compassplatform : syn
bridge پل زدن
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge بازی ورق
bridge پل فرماندهی
bridge پل ساختن
bridge اتصال دادن
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge جسر
bridge برامدگی بینی
bridge پل
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
salt bridge پل نمک
navigating bridge پل ناوبری
operating bridge پل کارگاهی
pontoon bridge پل موقت
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
pontoon bridge پل شناور قایقی
signal bridge پل مخابره ناو
signal bridge پل مخابرات ناو
skew bridge پل کج
oxygen bridge پل اکسیژنی
natural bridge پل طبیعی
movable bridge پل بازشو
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
road bridge پل خیابان
railroad bridge پل راه اهن
road bridge راه پل
measuring bridge پل اندازه گیری
road bridge پل راه
rise of a bridge خیز طاق پل
ribbon bridge پل کرکرهای
ribbon bridge پل تاشونده
railway bridge پل راه اهن
movable bridge پل متحرک
slab bridge پل دالو
lattic-bridge تیر حمال مشبک
lift bridge پلبالارو
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
bridge of nose برآمدگیبینی
bridge assembly برآمدگیسیمها
beam bridge پلمیلهای
bass bridge پایهباس
arch bridge پلقوسدار
wien bridge پل وین
portal bridge پلدروازهای
through arch bridge پلکمانسراسری
transporter bridge پلانتقال
lattic-bridge پل نرده ای
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
treble bridge پلصدایزیر
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
the instability of a bridge نا استواری پل
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge پل نوسان دار
swing bridge پل گردان
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge پل الواری
the pier of a bridge پایه پل
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
weatstone bridge پل ویتستن
truss bridge پل اسکلت فلزی
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل با تیر مشبک
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge پل پایه خرپایی
treadway bridge پل دوخطه
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
slab bridge پل تاوه
cantilever bridge پل بازودار
cantilever bridge پایه پل
cantilever bridge ستون پل
cantilever bridge پل قپانی
cantilever bridge پل معلق
canal bridge پل کیالی
canal bridge پل کانال
bridge seat پاشنه پل
bridge seat تکیه گاه
bridge rectifier یکسوکننده بریج
bridge rectifier یکسو کننده پلوار
cantilever bridge پل طرهای
cantilever bridge پل کنسول
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge پل ثابت
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
draw bridge پل کششی
deck of a bridge کف پل
deck of a bridge صفحه پل
decade bridge پل دهگانه
conductivity bridge پل برق رسانایی
clapper bridge پل سنگی
chain bridge پل معلق
chain bridge پل زنجیری
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge pier پایه پل
bascule bridge پل قپانی
bascule bridge پل متحرک
bailey bridge پل متحرک وموقتی
asses bridge قضیه حماریه
arched bridge پل قوسی
arched bridge پل کمانهای
suspension bridge پل اویزان
bascule bridge پل باسکولی
bascule bridge پل بازشو
bridge escape فرار از پل
bridge deck بدنه پل
bridge circuit مدار پلوار
bridge carriageway شوسه پل
bridge building پل سازی
bridge head سر پل ساحلی
bridge head سر پل
bascule bridge پل اهرمی
bascule bridge پل متحرک باسکولی
bascule bridge پل بازشونده
suspension bridge پل معلق
handling bridge پل بار
irish bridge پل مغروق
irish bridge اب نما
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
impedance bridge پل امپدانس
highway bridge راپل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com