Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
bright line spectrum
طیف خطی روشن
Other Matches
spectrum line
خط طیفی
line spectrum
بیناب خطی
line spectrum
طیف خطی
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
multi line spectrum
طیف چند خطی
bright
روشن
bright
تیزهوش
bright
تابناک
bright
درخشان بدون روکش
bright
براق
bright
درخشان تابان
bright
افتابی
bright
درخشان
bright
زرنگ
bright
باهوش
bright work
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
bright with joy
بشاش
bright red
قرمز روشن
bright luster
صیقل کاری کاملا" براق
bright blue
لاجوردی
bright finish
صافکاری براق
bright drawn
کشیدن در حالت التهاب
bright anneal
ملتهب شدن
bright lights
شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
bright anneal
روشنی ناشی از گداختن گداختن
spectrum
قالب
spectrum
حیطه عمل
spectrum
بیناب
spectrum
رنگهای مریی درطیف بین
spectrum
منظر شبح
spectrum
خیال
spectrum
بینایی
spectrum
طیف
spectrum
گستره تابش
ultreaviolet spectrum
طیف فرابنفش
band spectrum
بیناب نواری
acoustic spectrum
طیف صوتی
frequency spectrum
بیناب فرکانس
energy spectrum
طیف انرژی
band spectrum
طیف نواری
rotational spectrum
طیف چرخشی
fraunhofer spectrum
طیف فرانهوفر
emission spectrum
طیف نشری
electromagnetic spectrum
طیف الکترومگنتیک
electromagnetic spectrum
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
طیف الکترومغناطیسی
input spectrum
بیناب یا طیف اولیه
energy spectrum
بیناب انرژی
frequency spectrum
طیف فرکانس
electric spectrum
طیف برقی
visible spectrum
طیف مرئی
absorption spectrum
طیف درآشامی
discrete spectrum
طیف گسسته یا انفصالی
continuous spectrum
طیف نشری
continuous spectrum
طیف پیوسته
absorption spectrum
خطوط جذبی
molecular spectrum
طیف مولکولی
spectrum analyser
تجزیه کننده طیف
spectrum analysis
تجزیه طیف
spectrum of war
جنگ در تمام زمینه ها
spectrum of war
زمینه ها یا طیف جنگ
continuous spectrum
طیف انفصالی
infrared spectrum
طیف زیر قرمز
diffraction spectrum
طیف پراش
broad spectrum
طیف گسترده
absorption spectrum
طیف جذب
absorption spectrum
طیف جذبی
flourescence spectrum
طیف فلوئورسانی
power spectrum
طیف توانی
input spectrum
طیف ورودی
spectrum analysis
تجزیه بیناب
emission spectrum lines
خطوط نشری
high frequency region of a spectrum
ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
down the line
ضربه از کنار زمین
out of line
خارج از خط جبهه
on line help
کمک مستقیم
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
line by line
سطر به سطر
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
the line
صف
o o line
خط تقسیم دیدبانی
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
down line
بار کردن پایین خطی
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
down the line
<idiom>
درآینده
on the line
هواپیمای اماده پرواز
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
all along the line
درامتدادهمه خط
line
رسن
off line
منفصل
off line
قطع
off line
غیر متصل
line
اراستن
line
رشته
line
ترازکردن
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
بخط کردن
line
لاین
line of d.
مرز
line
طناب سیم
line
دهنه
line
لجام
line
: خط کشیدن
line
خط انداختن در
line
خط دار کردن
line
خط
line of d.
حد فاصل
line
استرکردن
line
پوشاندن
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
جاده
line
حدود رویه
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
نسب
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
خط زدن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
طرز
line
طناب خط
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
line
سیم
line
جبهه جنگ
by-line
خط فرعی راه اهن
line
ریسمان
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
by line
خط فرعی راه اهن
on line
درون خطی
by line
خط دوم یافرعی
on line
متصل
on line
مستقیم
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line
شعبه
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
line
رشته بند
off line
برون خطی
line
ردیف
line
محصول
line
: خط
line
سطر
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line
دوراهی
mooring line
طناب مهار مین
local line
خط محلی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
multicore line
خط چند رشتهای
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
lyman line
خط لیمان
lubber's line
نشانگر سینه
lumber's line
خط سینه ناو
message line
خط مخابره
mach line
موج ضربهای ضعیف
mooring line
سیم مهار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
median line
میانه
mason's line
ریسمان کار
marline or line
طناب کوچک دولا
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com