English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bronze service star نشان خدمت برنزی
Other Matches
bronze star medal مدال ستاره برنز
bronze الیاژ مس و قلع
bronze رنگ برنز
bronze برنز
bronze مفرغ
bronze مسبار
bronze برنزی
bronze برنگ برنز
bronze گستاخی
art bronze برنز صنعتی
phosphor bronze مفرغ فسفردار
phosphor bronze فسفر برنز
bronze medal مدال برنز
bronze medals مدال برنز
bronze welding جوشن برنز
silicon bronze مفرغ سیلیسیم دار
brass and bronze برنج و برنز
silver bronze هفت جوش
bronze arrowhead نشان پیکان برنزی
bronze palm نشان برگ خرمای برنزی
bronze plated روکش مفرغی
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
brass and bronze foundry ریخته گری برنج و برنز
star باستاره زینت کردن
star نشان ستاره اختر
star انجم
co-star همبازیگر
star نوعی قایق دونفره
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star نجم
co-star همبازی
co-star همبازیگری کردن
two star دریا دار
co-star نقش مشترک داشتن
all star تیم تمام ستاره
five star افسر پنج ستارهای
two star دوستارهای
two star سرلشکر
d. star ستاره جفتی
all-star تیم تمام ستاره
star ستاره
star کوکب
star finder ستاره یاب
pulsating star ستاره تپنده
radio star اختر رادیو
star crossed بدشانس
star connection اتصال ستاره
rising star آیندهدار باآتیه
campaign star نشان جنگی ستاره
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
giant star ستاره بزرگ و درخشان
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
gaint star ستاره غول
pulsating star ستاره ضربان دار
star crossed دارای ستاره نحس
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
the north star ستاره قطبی یا شمالی
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
proto star پیش ستاره
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
star sign علامتزودیاک
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
blazing star ستاره دنباله دار
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
fixed star ثوابت
fixed star ستاره ثابت
evening star زهره
Star Wars جنگ فضایی
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
shooting star تیرشهاب
shooting star ستاره ثاقب
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star برجیس
evening star مشتری
evening star عطارد
star facet (8) تراشستارهای
star connection اتصال ستارهای
star diagonal ستارهمورب
star nebula سحابی ستارهای
star nebula ابری ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
falling star شهاب
star cloud ابری ستارهای
day star ستاره بامداد
day star خورشید
evening star ستاره شامگاهی
evening star ناهید
star globe ستاره یاب کروی
star voltage ولتاژ ستاره
star program بدون خطا اجرا شود
star washer واشر ستاره ای
star program برنامه کامل
star of bethlehem عیسی
star spangled مزین به ستاره
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
star shell گلوله منور
Pole Star جدی
star anise بادیان ختایی
star network شبکه ستارهای
star spangled ستاره نشان
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
moring star زهره
morning star ستاره صبح
shooting star شهاب ثاقب
morning star زهره
morning star ستاره بامدادی
multiple star ستاره چندگانه
neutron star ستاره نوترونی
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
north star جدی
star sapphire یاقوت کبود درخشان
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
star handle دستگیره گردان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
interconnected star اتصال زیگزاگی
moring star ستاره بامداد
star chamber جابرانه وسری
star turn موضوع مهم وقابل توجه
moring star ستاره صبح ناهید
star chart نقشه ستارگان
star circuit مدار ستارهای
moring star شباهنگ
star catalogue فهرست ستارگان
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star bit بیت ستاره
falling star شخانه
falling star تیر شهاب
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
falling star حجر سماوی
star shell گلوله نورافشان
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
star delta switch کلید ستاره مثلث
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
open star cluster خوشه باز ستارهای
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
born under an unlucky star بد اختر
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
service over خطای سرویس
to see service کردن
f.service نمازمعمولی هفته
in service خدمتی
i am at your service در خدمت شما هستم
take into service استخدام کردن
in service درخدمت ارتش در ارتش
he is of no service to us بدرد مانمیخورد
he is of no service to us بکار ما نمیخورد
one's service خدمت یکسره
on service سر کار
on service سر خدمت
please do me a service خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
in service به خاطر خدمت
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
out of service <adj.> خراب [ازکارافتاده]
out of service <adj.> ازکارافتاده
service ابلاغ
service تعمیر
self-service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service جنگی
service نظامی
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service با انتخاب ازاد
self-service ازاد
service بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
self service خود زاوری
self service خود یاوری
self service کمک بوسیله خود شخص
self service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service ازاد
self service با انتخاب ازاد
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service خود زاوری
self-service خود یاوری
self-service کمک بوسیله خود شخص
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service نظام وفیفه
service لوازم
service درخت سنجد وابسته بخدمت
service یکدست فروف اثاثه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com