Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
English
Persian
bull session
جلسه محاوره ومرور
Other Matches
session
جلسه
in session
منعقد
session
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
session
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
session
دوره انعقاد اجلاس
session
مجلس
session
دوره تحصیلی
session
دوره
session
نشست
petty session
دادگاه سیار
parliamentary session
دوره اجلاسیه مجلس
jam session
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
holding a session
اجلاس
designating a session
اجلاسیه
court session
جلسه دادگاه
private session
جلسه غیر علنی
public session
جلسه علنی
quarter session
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
special session
نشست فوق العاده
special session
نشست ویژه
session musician
موزیسینیکهمتعلقبهگروهخاصینیست
photo session
مدتزمانیکهخبرنگارانفرصتدارندازفردیعکسبیندازند
to hold a session
جلسه منعقد کردن
special session
جلسه فوق العاده
special session
جلسه مخصوص
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
the house went into secret session
تشکیل داد
bull
نر
bull
حیوانات نر بزرگ فرمان
bull
مثل گاو نررفتارکردن
bull
سفته باز بورس
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
گاونر
bull
بورس تصنعی
bull
بی پرواکارکردن
bull
مرکز هدف
bull pup
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
take the bull by the horns
<idiom>
چند نوع فعالیت داشتن
bull terriers
سگ بول تریر
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
bull terrier
سگ بول تریر
bull horn
بلندگوی دستی
to ring a bull
حلقه دربینی گاوکردن
john bull
لقب ملت انگلیس
to take the bull by the horns
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
bull nose
چشمی سینه ناو
bull calf
گوساله نر
bull pen
محوطه نرده دار تمرین توپگیری بیس بال توپزنهای ذخیره بیس بال
bull pup
موشک بال پاپ
bull headed
کله شق
bull's-eyes
مرکز هدف
bull the market
بازار را گرم کردن
bull whale
نهنگ ماده
bull whale
نهنگ نر
bull's-eyes
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye
مرکز هدف
bull's eye
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull head
کله گاوی
irish bull
بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
bull ladle
پاتیل یا کفچه حمل و نقل
Take thd bull by the horns.
<proverb>
گاو را از شاخهایش بگیر .
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
like a red rag to the bull
آزار دهنده
like a red rag to the bull
موجب خشم
shoot the breeze/bull
<idiom>
بیخودی حرف زدن
hit the bull's-eye
<idiom>
به اصل مطلب رسیدن
cock and bull story
چاخان
bull dog wrench
اچار مخصوص لوله گاز
cock-and-bull stories
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories
چاخان
cock-and-bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story
چاخان
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
Taurus the Bull (April 20)
برجثور
cock and bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
to be like a red rag to a bull
[British]
کسی را خشمگین کردن
to be like a red rag to a bull
[British]
کسی را برافروختن
If you criticize him, it's like a red rag to a bull.
اگر از او
[مرد]
انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
to be like waving a red flag in front of a bull
[American]
کسی را برافروختن
to be like waving a red flag in front of a bull
[American]
کسی را خشمگین کردن
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull.
تا اسم زن قبلی او
[مرد]
را آوردم خونش به جوش آمد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com