Dictiornary-Farsi | business matters | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 180 (9 milliseconds)

English	Persian
business matters	مسائل کسبی


Other Matches

matters	مهم بودن اهمیت داشتن
matters	اهمیت
matters	مطلب چیز
matters	امر
matters	موضوع
matters	ماهیت جوهر
matters	ذات
matters	کالا
it matters little	چندان اهمیت ندارد
matters	بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters	مشکل یا مساله قابل بحث
matters	قالب
matters	امر قضیه
matters	ماده
what matters is that ...	اصل مطلب [چیزی که مهم است] این است که ...
matters	جسم
to mince matters	از گفتن راستی فرو گذار کردن
how do matters stand?	حال برچه منوال است
to mend matters	کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
money matters	امور پولی
non litigious matters	امور حسبی
as matters stand	با وضع کنونی
to mince matters	در پرده سخن گفتن
political matters	مسائل سیاسی
religious matters	امور دینی
religious matters	مسائل مذهبی
political matters	سیاسیات
to arrange matters	ترتیب دادن امور
how do matters stand?	وضعیت چگونه است
as matters stand	با وضع کنونی
non litigious matters act	قانون امور حسبی
trial on procedural matters	رسیدگی شکلی
matters of great moment	مسائل مهم
judgment on procedural matters	حکم شکلی
He is jealous . He is sensitive on matters of honor .	غیرتی است
i have come on business	کاری دارم اینجا امدم
that business does not p	به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
business name	اسم تجارتی
do business	معامله کردن
he had no business to	حقی نداشت که
business	سوداگری
he was p in his business	کارو
he was p in his business	خوب بود کارش رونق گرفته بود
to do business	کاسبی کردن
to do business	معامله کردن
to go away [off] on business	به سفر تجاری رفتن
I am here on business.	برای کار اینجا آمدم.
None of your business.	[این] به شما مربوط نیست.
I am here on business.	برای تجارت اینجا آمدم.
mean business <idiom>	جدی بودن
I cant do business with him .	با او معامله ام نمی شود
to get down to business	کار و بار را شروع کردن [اصطلاح روزمره]
business <adj.>	بازرگانی
what is your business here	کار شما اینجا چیست
How is business ? How is everything?	کار وبارها چطوره ؟
To go about ones business.	پی کار خود رفتن
Anyway it is none of his business.	تازه اصلابه او مربوط نیست
I mean business. I mean it.	شوخی نمی کنم جدی می گویم
What is it to me?it is none of my business.	به من چه؟
to get down to business	به کار اصلی پرداختن [اصطلاح روزمره]
business <adj.>	تجاری
business <adj.>	تجارتی
To go about ones business.	دنبال کار خود رفتن
business like	عملی
business	نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
business	شرکت تجاری
business	خرید یا فروش
business	داد و ستد تجارتخانه
business	دادوستد
business	مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business	ماشینی که در شرکت استفاده میشود
business	کسب و کار بازرگانی
business	موسسه بازرگانی
business	شرکت
business	کسب
business	تجارت
business	که باعث میشود یک تجارت کار باشد
business	کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business	کسب و کار
business	بنگاه
business	کار و کسب
business	حرفه
business like	منظم
business like	مرتب
business	دادوستد کاسبی
business	موضوع تجارت
business cycle	دور بازرگانی
Our business has become tangled up.	کارمان پیچ خورده است
business cycle	دور تجاری
business cycle	دور اقتصادی
big business	واحد تجاری بزرگ
business combination	ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
business activity	فعالیت بازرگانی
monkey business <idiom>	دوز وکلک ،حقه باز
monkey business <idiom>	شوخی کردن
He is well versed in business .	درامور با زرگانی کاملا" وارد است
He has no business to interfere.	بیخود می کند دخالت می کند
I am minding my own business.	کاری بکار کسی ندارم
monkey business	کچلک بازی
What work do you do ? what is your business ?	کارتان چیست ؟
carrying business	صنعت حمل و نقل
transport business	تجارت حمل و نقل
relating to business <adj.>	بازرگانی
relating to business <adj.>	تجارتی
relating to business <adj.>	تجاری
line of business	حرفه
line of business	پیشه
carrying business	تجارت حمل و نقل
business group	شرکت سهامی [شرکت]
to go away on a business trip	به سفر تجاری رفتن
business park	[ساخت شرکت تجاری در منطقه ای با چشم انداز طبیعی]
initiated into business	دست اندرکار
transport business	صنعت حمل و نقل
line of business	شاخه پیشه
He put me out of business.	مرا از کسب وکاسبی انداخت
business mechines	ماشینهای تجاری
business income	درامد خالص تجارتی
hours of business	ساعتهای کاری
business hours	ساعت کاری
business graphics	گرافیکهای تجاری
business goods	کالای تولیدی
business fluctuations	نوسانات بازرگانی
business union	اتحادیه بازرگانی
man of business	وکیل گماشته
business firms	بنگاههای انتقاعی
mind your own business	درفکر کار خودت باش
business inventories	موجودی تجاری
he prospered in his business	کارش بالا گرفت
he prospered in his business	در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
business prosperty	رونق سوداگری
business prosperty	رونق کسب و کار
business software	نرم افزارهای تجاری
business transaction	داد و ستد بازرگانی
butchery business	گوشت فروشی
carry on business	داد و ستد کردن
graphics, business	گرافیک
graphics, business	تجارت
business law	حقوق تجارت
he has a rushing business	کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
business failure	ناکامی تجاری
business hours	ساعت اداری
business failure	شکست تجاری
business depression	بحران کسب و کار
business man	ادم کاسب
business cycle	معادل cycle trade
business cycle	دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
business cycle	دور فعالیت بازرگانی
business cycle	دور کسب وکار
business economics	علم اقتصاد بازرگانی
business economics	علم اقتصاد کسب و کار
show business	حرفهی هنرپیشگی و نمایش
business depression	کسادی کار کسادی سوداگری
business expenses	هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
one who transacts business with another	معامل
business enterprise	بنگاه تجاری
small business	تجارتوشرکتکوچککهتعدادکارمندانآنزیادنیست
business school	مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
business enterprise	بنگاه بازرگانی
show business	نمایشگری
land office business	کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
Why did you give away your business patern ?	چرا شریک خودت را لو دادی ؟
business type operation	عملیات کامپیوتری
business type operation	عملیات تجارتی
He is completely absorbed by his business.	کاملاجذب کارش است
net business saving	پس انداز خالص شرکتها
head of business firm	رئیس تجارتخانه
business data processing	داده پردازی تجاری
mail order business	کسب و کار مکاتبهای
to hold a share in a business	در شرکتی سهمی داشتن
international business machine	corporation
small business computer	کامپیوتر کوچک تجاری
international business machine	IB
Trade ( business ) is slack this week .	این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
common business oreinted language	زبان با گرایش متداول تجاری
Beat it !Buzz off! Mind your own business.	برو کشکت را بساب
What advice would you give to someone starting up in business?	چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
My trip to Europe was business and pleasure combined .	سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
to put one's affairs in order [to settle one's business]	تکلیف کار خود را روشن کردن
Lets talk business. Lets talk turkey.	بی تعارف وجدی حرف بزنیم