Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cam operated automatic lathe
ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
Other Matches
automatic lathe
ماشین تراش خودکار
automatic roughing lathe
ماشین تراش سایشی خودکار
automatic stub lathe
ماشین تراش
automatic lathe operator
اپراتور ماشین تراش خودکار
automatic coping lathe
ماشین تراش خودکار
full automatic lathe
ماشین تراش تمام اتوماتیک
semi automatic lathe
ماشین تراش نیمه خودکار
automatic lathe for taper turning
ماشین تراش مخروطی
operated
عمل کردن بکار افتادن
operated
اتصال دادن
operated
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated
بخشی از نرم افزار سیستم عامل که دیسک و مدیریت فایل را کنترل میکند
operated
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operated
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operated
فرمان دادن
operated
کار کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
lathe
خراطی
lathe
دستگاه سوپاپ تراش
lathe
چرخ تراش
lathe
تراش دادن خراطی کردن
lathe
چرخ خراطی
lathe
چرخ کوزه گری
lathe
ماشین تراش
operated
بفعالیت واداشتن
operated
بکارانداختن
operated
عمل کردن
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
عمل کردن بهره برداری کردن
operated
عمل جراحی کردن
operated
دایر بودن
operated
اداره کردن
operated
اداره کردن راه انداختن
operated
گرداندن
precision lathe
ماشین تراش دقیق
lathe work
تراشکاری
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
lathe dog
گیره ماشین تراش
lathe mandrel
مرغک ماشین تراش
lathe shop
تراشکاری
lathe shop
کارگاه تراشکاری
lathe tool
ابزار تراش
lathe tool
تیغه تراش
voice operated
با کار افت صدایی
polishing lathe
ماشین تراش پرداخت
gas operated
عمل با فشار گاز
lathe operator
تراشکار
center lathe
ماشین تراش متمرکز
chuck lathe
سه نظام ماشین تراش
duplicating lathe
ماشین تراش نمونهای
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
engine lathe
ماشین تراش با هرزگردهدایت و کشش
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
capstan lathe
ماشین تراش دوار
gas operated
کار با فشار گاز باروت
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
ingot slicing lathe
دستگاه جداکننده شمش
cam operated switch
کلید بادامکی
lathe tool holder
نگهدارنده تیغه تراش
ingot boring lathe
دستگاه مته شمش
hand operated chuck
سه نظام دستی
flat turret lathe
ماشین تراش رولور تخت
electrically operated chuck
سه نظام با عملکرد الکتریکی
combination turret lathe
ماشین تراش کاپستان مرکب
air operated press
پرس بادی پنوماتیکی
voice operated device
دستگاه با کار افت صدایی
manually-operated points
مدیریتدستینقاط
car wheel lathe
دستگاه ماشین تراش
air operated horn
شیپور بادی
foot operated starting switch
کلید راه انداز پایی
fixed center turret lathe
ماشین تراش با مرکز ثابت
foot operated starting switch
استارتر پایی
hand operated molding machine
دستگاه قالبریزی دستی
air operated tipping gear
چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hand lever operated grease gun
تلمبه دستی گریس
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
automatic
قهری
automatic
جنگ افزار خودکار
automatic
خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic take
تغییر پایگاه
automatic
غیر ارادی
automatic
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic
فرم های نامه نگاری
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
خودکارکردن
automatic
دستگاه خودکار
an automatic
اتوماتیک
automatic
اتوماتیک
automatic
ناخودآگاهانه
automatic supply
روش خودکار اماد
automatic release
قطع کننده خودکار
automatic telephone
تلفن خودکار
automatic testing
ازمایش خودکار
automatic throttle
ساسات خودکار
automatic kerning
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
automatic stabilizer
تثبیت کننده خودکار
automatic speaking
ناهشیارگویی
automatic rifle
توپ خودکار
automatic rifle
تفنگ خودکار
automatic programming
برنامه نویسی اتوماتیک
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
automatic recalculation
محاسبه مجدد خودکار
automatic reel
قرقره خودکار ماهیگیری
automatic regulation
تنظیم خودکار
automatic timer
زمان سنج خودکار
automatic tipper
تخلیه کننده خودکار
automatic titrator
تیترکننده خودکار
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
chucking automatic
مهار کردن خودکار
full automatic
تماما" خودکار
full automatic
تمام اتوماتیک
fully automatic
کاملا" خودکار
fully automatic
تمام اتوماتیک
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
automatic writing
ناهشیار نویسی
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic treatment
تسویه خودکار
automatic trim
روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
automatic tuning
میزانساز خودکار
automatic typesetting
حروف چینی خودکار
automatic weapon
جنگ افزار خودکار
automatic weapon
سلاح خودکار
automatic welding
جوشکاری اتوماتیک
semi automatic
نیم خودکار
automatic cutout
قطع خودکار
automatic check
ازمایش خودکار
automatic check
مقابله خودکار
automatic carriage
تعویض خودکار
automatic grinder
چرخ سمباده خودکار
automatic guarantee
ضمان قهری
automatic guarantees
ضمان قهری
automatic c bias
ولت شبکه خودکار
automatic buret
بورت خودکار
automatic hyphenation
خط تیره گذاری خودکار
automatic drop
اتصال خودکار
automatic interrupt
قطع خودکار
automatic interrupt
وقفه خودکار
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic cutout
فیوز اتوماتیک
automatic controller
مراقب خودکار
automatic controller
دستگاه فرمان
automatic exchange
رد و بدل کننده خودکار
automatic fire
اتش خودکار
automatic fire
تیراندازی خودکار
automatic control
کنترل خودکار
automatic flasher
چشمکزن خودکار
automatic focusing
تمرکز خودکار
automatic computer
کامپیوتر خودکار
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic supply
سیستم اماد خودکار
automatic behavior
رفتار خودکار
automatic coing
برنامه نویسی خودکار
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
automatic aiming
تعقیب خودکار
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pipet
پی پت خودکار
automatic pilots
خلبان اتوماتیک
automatic pilots
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic adjustment
تهاتر قهری
automatic action
ناهشیارکاری
automatic tracking
تعقیب خودکار
automatic annunciator
زنگ احضار خودکار
automatic loader
بارکن خودکار
automatic machine
دستگاه خودکار
automatic machine
ماشین تراش
automatic balance
ترازوی خودکار
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic mechanism
مکانیزم خودکار
automatic pilot
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
fully automatic machine
دستگاه تماما"خودکار
automatic drilling machine
دستگاه درل خودکار
four spindle automatic machine
دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
automatic control technology
تکنولوژی اتوماتیک کنترل
automatic time switch
کلید ساعتی
automatic data handling
سیستم مبادله خودکاراطلاعات
automatic bass compensation
بمرسان خودکار
manual/automatic mode
اتوماتیک
automatic boring machine
دستگاه درل خودکار
automatic bar machine
دستگاه میله دار خودکار
automatic approach and landing
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
semi automatic advance
میزان کردن نیم خودکار
automatic screw machine
دستگاه پیچ خودکار
automatic message switching
انتخاب خودکار پیام
automatic dialling index
فهرستشمارهگیریاتوماتیک
automatic sorting trays
جعبهاتوماتیک
automatic tank gauge
تانکردرجهدارخودکار
manual/automatic mode
سبکدستی
automatic circuit breaker
مدارشکن خودکار
automatic circuit breaker
کلید قطع کننده مدار خودکار
automatic data handling
سیستم کامپیوتری مبادله اطلاعات
automatic program control
کنترل برنامه بطور خودکار
automatic spark advance
میزان کردن خودکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com