Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7 milliseconds)
English
Persian
camel driver
ساربان
camel driver
شتردار
Search result with all words
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea.
<proverb>
اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
Other Matches
camel
کلک
camel
شتر
camel
سار
camel
مسافرت کردن باشتر
camel
رنگ شتری
camel
کاتامران
camel hair
پارچهکلفتو پشمی
camel wool
پشم شتر
bactrian camel
شتر باختری
bactrian camel
شتر دو کوهانه
arabian camel
شتر یک کوهانه
camel litter
هودج
camel litter
کجاوه
camel litter
محمل
inverted camel
نوعی چرخش در حالی که پای ازاد مستقیم است
camel's hair
کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
camel's thorn
خارشتر
camel-color
رنگ شتری
camel's thorn
گون
It is a camel that kneels at every mans door .
<proverb>
آین شترى است که در خانه همه کس خوابیده است .
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
driver
راننده
driver
محرک
driver
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver
اتومبیل ران
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
مرحله تحریک
driver
گاری چی
driver
شوفر سورچی
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
راه انداز
driver
برنامه راه اندازی
driver
راننده گرداننده
stake driver
تیرکوب
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
test driver
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
water driver
مقنی
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
screw driver
اچار پیچکشی
quill driver
نویسنده
screw driver
اچار پیچ گوشتی
quill driver
قلم زن
screw driver
پیچ گوشتی
winch driver
متصدی دوار
winch driver
winchoperator : syn
cab driver
رانندهی تاکسی
train driver
راننده قطار
owner-driver
رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
driver's licence
گواهینامهرانندگی
driver's cab
کابینلکوموتیوران
cab driver
تاکسیران
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
ass driver
خرک چی
driver's dormitory
خوابگاه رانندگان
driver unit
واحد محرک
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
database driver
برنامه راه انداز پایگاه داده
catch driver
راننده اجیر ارابه
bus driver
راننده اتوبوس
bus driver
محرک گذرگاه
assistant driver
شاگرد شوفر
assistant driver
کمک راننده
ass driver
خرران
driver's mate
شاگرد راننده
mule driver
استربان
peripheral driver
محرک جنبی
pile driver
تیرکوب
line driver
محرک خط
line driver
خط ران
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
mule driver
قاطر چی
pile driver
شمعکوب
elephant driver
پیلبان
engine driver
لوکوموتیوران
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
blocking oscillator driver
راه انداز اوسیلاتور انسدادی
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
steam pile driver
شمعکوب بخاری
steam pile driver
دنگ بخاری
back-seat driver
آدم فضول
cordless drill driver
دریل برقی
[دریلی که با باطری کار می کند]
[ابزار]
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com