Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
candle power
شمع
Other Matches
candle
شمع
candle
شمع ساختن
candle foot
شمع- پا
standard candle
شمع استاندارد
candle maker
شمع ساز
candle maker
شماع
roman candle
افتاب مهتاب
foot candle
فوت کاندل
rush candle
شمع پیزر فتیله
smoke candle
جعبه دودزا در گلوله دودانگیز
smoke candle
جعبه حاوی عامل دودانگیز
iablochkoff candle
شمع یابلوچکوف
candle ends
باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
electric candle
شمع برقی
candle light
نور شمع
stearin candle
شمع گچی
mould candle
شمع ریختگی
candle ring
زنبق شمعدان
hold a candle to
<idiom>
درهمان درجه
They cannot hold a candle to him .
سگش می ارزد بهمه آنها
candle ends
ته شمع
spermaceti candle
شمع کافوری
wax candle or taper
شمع مومی
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
burn the candle at both ends
<idiom>
یکسره کارمیکند
to work by candle light
شب کاری کردن دود چراغ خوردن
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
useful power
قدرت مفید
power on
روشن کردن
will power
<idiom>
قدرت
outside power
جریان خارجی
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down
قطع برق خاموش کردن
power down
قطع نیرو
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power
قوه
[ریاضی]
power saw
اره ماشینی
power saw
دستگاه اره
in power
دارای اختیارات
e. power
قوه مجریه
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
will to power
قدرت خواهی
will-power
اراده
will-power
تصمیم
will-power
عزم راسخ
will-power
قدرت اراده
useful power
توان مفید
e. power
نیروی اجرایی
power up
روشن کردن
power up
برق
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
in power
صاحب مقام
power
توان
[ریاضی]
power
قدرت نیرو
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
توان از دست رفته
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
زور بکاربردن
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
توان
power
اقتدار و اختیار
power
دولت
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
راندن
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
شدت
power
نیرو
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
توانایی
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
انرژی
power
قوه
power
دستگاه برقی
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
زور
power
توان برقی
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
قدرت
power
برتری
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
توان نیرو
power
قدرت دیدذره بین
power
قوه یا توان
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
برقی
power stroke
مرحله قدرت
power steering
فرمان خودکار
power supplay
منبع قدرت
real power
توان حقیقی
reactive power
توان هرز
reactive power
توان راکتیو
radiant power
شاره تابان
power structure
ساخت قدرت
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان غیر فعال
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power supply
منبع انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power test
ازمون قدرت
power unit
پیش راننده
power turret
برجک برقی
power transformer
مبدل تغذیه
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power user
کاربر پیشرفته
power volleyball
والیبال قدرتی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
power supply
تامین کننده برق
power supply
مبدل برق
power surge
برق ناگهانی
tractive power
نیروی کشش
pulling power
نیروی کشش
predictive power
قدرت پیش بینی
power system
شبکه نیرو
power transmission
انتقال انرژی
power consumption
مصرف قدرت
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power shovel
بیل مکانیکی
power installation
تاسیسات جریان قوی
power jack
جک
power function
تابع توان
power fuel
سوخت
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power consumption
مصرف برق
power dissipation
اتلاف قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward
فوروارد قوی
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power pack
جعبه تغذیه
power play
نقشه تهاجمی
power play
حمله دسته جمعی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power shovel
ماشین خاک کش
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source
منبع قدرت
power pack
دستگاه تنظیم برق
power output
توان خروجی
power outege
قطع برق
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power of production
نیروی تولید
power of reservation
حق اعتراض
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power outege
قطع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power point
اتصالبرق
power blackout
قطع برق
power failure
قطع برق
power cut
قطع برق
power blackout
رفتن برق
power failure
رفتن برق
power cut
رفتن برق
solar power
نیروی خورشیدی
power outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets
پریز ها
power cut
خاموشی
power worker
فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing
روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction.
قوه تشخیص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com