English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
carriage forward پس کرایه
carriage forward کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
Other Matches
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کدام است؟
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
there is a p in the carriage درشکه مسافردارد
carriage and four درشکه چهاراسبه
through carriage حمل یکسره
to keep a carriage درشکه داشتن
carriage کنترل چاپگر
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage کالسکه
carriage نورد
carriage قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage نرده
under carriage ارابه فرود
carriage حمل
carriage هزینه حمل
carriage کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
crossrial carriage پاگیر تیر عرضی
carriage paid to هزینه حمل به حامل پرداخت شده
main carriage حاملاصلی
carriage of goods حمل و نقل کالا
carriage paid to ... با هزینه حمل تا ...
carriage road راه درشکه رو
baby carriage کالسکهی بچه
carriage drive خیابان پارک
carriage costs هزینه حمل و نقل
carriage costs هزینه باربری
carriage control کنترل نورد
carriage payed کرایه حمل پرداخت شده
carriage return بازگشت نورد
baby carriage صندلی چرخدار بچه
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
water carriage حمل از راه اب
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
carriage return تعویض سطر Return/Enter
dual carriage way شاهراه دو طرفه
carriage return سر سطر رفتن
carriage handle دستگیرهحامل
lace carriage حاملتوری
carriage return سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
top carriage قنداق بالا
railroad carriage واگن باری
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
smoking carriage واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
sleeping carriage خوابگاه قطار
ginny carriage واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
gun carriage قنداق توپ
railroad carriage اطاق کالسکهای راه اهن
hackney carriage درشکه کرایهای
horseless carriage اتومبیل
horseless carriage درشکه بی اسب
land carriage حمل و نقل خشکی
artillery carriage قنداق توپ
sleeping carriage واگن تختخواب دار
automatic carriage تعویض خودکار
land carriage بار کشی زمینی
artillery carriage قنداق سلاح توپخانه
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
carriage and insurance paid to هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
carriage control dial کنترلشمارهگیرنورد
car railway carriage واگن
carriage control tape نوار کنترل نورد
carriage freight paid to ... با هزینه حمل تا ...
soft carriage return خط فاصله خالی
to limber up a gun carriage پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to look forward جلو
forward-looking نوگرایانه
forward-looking آیندهنگرانه
to help forward پیش بردن
look forward to something <idiom> را لذت پیش بینی کردن
look forward انتظار چیزی را داشتن
no. 8 forward محاجمشماره8
right forward پیشروراست
to go forward جلورفتن
to look forward to استقبال کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
forward tell انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
to look forward to انتظار داشتن
forward-looking آیندهنگر
forward-looking پیشاندیش
to help forward جلو انداختن
forward-looking مترقی
forward-looking پیشرو
to go forward پیش رفتن
forward-looking نوگرا
forward بیع سلف
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
forward به جلو
forward ارسال کردن
forward جلوانداختن
to look forward to something منتظر چیزی شدن
forward فرستادن رساندن
forward فرمان پیش پیش
forward به پیش
forward به سمت سینه
forward سلف
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward عمل پل
forward که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward حرکت به جلو یا مقابل
forward فوروارد
forward مهاجم
forward جسور
forward جلوی گستاخ
I look forward to seeing you. خوشحالم میشم که ببینمت.
outside forward بازیگر گوش
Looking forward to it پیشبینی اش میکنم [میشود]
forward جلو
forward ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward بازی کن ردیف جلو به جلو
to look forward to something با خوشحالی منتظر چیزی شدن
forward ببعد
forward جلو قایق
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
forward پیش
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
put forward مطرح کردن
to take a step forward یک قدم پیش نهادن
store and forward ذخیره و ارسال
put forward جلو بردن
put forward جلوانداختن
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
shift forward انتقال به جلو
store and forward انبارش و ارسال
shift forward انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
push along forward راه خود را باعجله تعقیب کردن
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
right wing forward پیشرو دست راست
set forward فشار پیشروی
throw forward بردن غیرمجاز توپ به جلو
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm looking forward to your next email. من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
centre forward مرکز
forward swing تاباولیه
forward/reverse جلو/عقببرنده
left forward فورواردچپ
Come forward a little (little bit)more. یک قدری دیگه بیا جلو
He took a few steps forward . چند قدم جلو آمد
to put forward جلوه دادن
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing forward فوروارد گوش
to bring forward بصفحه دیگربردن
to carry forward منقول ساختن
fast forward جلوبر
forward position موقعیت رو به جلو
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to put forward پیش اوردن
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to put forward برجسته نمودارکردن
to take a step forward گامی سوی جلو برداشتن
trim forward نشست سینه
trim forward stem by trim :syn
fast-forward جلو زدن فیلم
prop forward هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
forward purchase خرید سلف
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
forward march قدم رو
forward lap باله جلو
forward lap پوشش جلو
forward echelon رده جلوی نبرد
forward echelon رده جلو
forward dive شیرجه رو به اب با چرخش
forward delivery تحویل دراینده
forward delivery تحویل به وعده
carry forward مبلغ منقول
forward motion جنبش پیشرو
forward purchase معامله سلف
forward post پستهای دیده ور جلو
forward post پست استراق سمع جلو
forward pointer اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward observer دیدبان مقدم
forward observer دیدبان جلو
forward dealing معامله به وعده
forward current جریان ولتاژ مستقیم
center forward سانترفوروارد
carry forward منقول ساختن
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward پس کرایه
brought forward منقول ازصفحه پیش
bring forward ارائه دادن
bring forward نظرکردن به
bring forward تولید کردن
bring forward معرفی کردن
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward بازیگر نوک حمله
forward conductance برق رسانایی مستقیم
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward cast پرتاب نخ ماهیگیری
forward breast طناب شماره دو
forward bias پیشقدر به جلو
forward association تداعی رو به جلو
forward area منطقه جلوی رزم
forward area منطقه جلو
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
freight forward پس کرایه
forward purchase پیش خرید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com