Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 169 (8 milliseconds)
English	Persian
carriage handle	دستگیرهحامل
Other Matches
carriage and four	درشکه چهاراسبه
carriage	کنترل چاپگر
Where is carriage no ...?	واگن شماره ... کجاست؟
Where is carriage no ...?	واگن شماره ... کدام است؟
there is a p in the carriage	درشکه مسافردارد
to keep a carriage	درشکه داشتن
through carriage	حمل یکسره
carriage	بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage	کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriage	قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
carriage	نورد
carriage	کالسکه
carriage	بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
under carriage	ارابه فرود
carriage	نرده
carriage	حمل
carriage	هزینه حمل
carriage forward	هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward	کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward	پس کرایه
carriage drive	خیابان پارک
carriage costs	هزینه حمل و نقل
carriage costs	هزینه باربری
dead carriage	کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dual carriage way	شاهراه دو طرفه
carriage control	کنترل نورد
ginny carriage	واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
dead carriage	کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
carriage paid to ...	با هزینه حمل تا ...
crossrial carriage	پاگیر تیر عرضی
carriage road	راه درشکه رو
carriage return	تعویض سطر Return/Enter
carriage return	سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return	بازگشت نورد
carriage payed	کرایه حمل پرداخت شده
carriage return	سر سطر رفتن
carriage paid to	هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carriage of goods	حمل و نقل کالا
gun carriage	قنداق توپ
hackney carriage	درشکه کرایهای
slip carriage	واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
smoking carriage	واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
the body of a carriage	بدنه یک کالسکه
top carriage	قنداق بالا
horseless carriage	درشکه بی اسب
water carriage	حمل از راه اب
baby carriage	کالسکهی بچه
baby carriage	صندلی چرخدار بچه
lace carriage	حاملتوری
sleeping carriage	خوابگاه قطار
sleeping carriage	واگن تختخواب دار
horseless carriage	اتومبیل
automatic carriage	تعویض خودکار
artillery carriage	قنداق سلاح توپخانه
artillery carriage	قنداق توپ
main carriage	حاملاصلی
land carriage	بار کشی زمینی
land carriage	حمل و نقل خشکی
railroad carriage	واگن باری
railroad carriage	اطاق کالسکهای راه اهن
to limber up a gun carriage	پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
soft carriage return	خط فاصله خالی
carriage control dial	کنترلشمارهگیرنورد
car railway carriage	واگن
carriage and insurance paid to	هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
carriage freight paid to ...	با هزینه حمل تا ...
carriage control tape	نوار کنترل نورد
carriage control tape	نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
handle	رفتار کردن استعمال کردن
handle	اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle	سیم بین چکش و دستگیره
handle	با دست عمل کردن
handle	دست داشتن دسته
handle	گیره نگهدارنده
handle	ضامن دستگیره
handle	سروکارداشتن با
handle	احساس بادست
the handle to one's name	لقب
handle	مانور کردن
handle	دست زدن به
handle	بکار بردن
handle	دسته گذاشتن
handle	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle	دست زدن
handle	دستکاری کردن
handle	دستگیره
this will a for a handle	بدرمن نمیخورد
this will a for a handle	بکارمن نمیخورد
handle	وسیله لمس
handle	قبضه شمشیر
handle	دسته
handle	نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
take-up handle	دستهسوارکننده
handle	گیره
to handle something	چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle	شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle	خرید و فروش کردن
elevating handle	دستهبالابر
to handle something with care	چیزی را با احتیاط جابجا کردن
charging handle	دستهینشانگیر
grip handle	جادستی
cross handle	ضامنضربدری
door handle	دستگیرهدر
knob handle	دکمهدستی
grab handle	دستگیره
fly off the handle <idiom>	از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off.	دسته سطل کنده شده
door-handle	اهرم در
pull handle	دستهکشش
lifting handle	دستهبلندکننده
shaped handle	دستهحالتدهنده
insulated handle	دستهعایقدار
side handle	دستهجانبی
starter handle	دستهآغازگر
half handle	نیمدسته
safety handle	دستهایمنی
traversing handle	دستهعرضی
turning handle	دستهچرخشگر
types of handle	انواعدسته
door-handle	دستگیرهدر
gun handle	دستهتلمبه
guide handle	دستهیراهنما
retractable handle	دستهجمعشو
carrying handle	دستهحمل
crank handle	اهرم دستی
carrier handle	دسته حمل
knurled handle	دستگیره اج دار
jug handle	شکاف به عرض دست
scoop handle	مشته
balanced handle	دسته تعادل
handle the ball	دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon	روقفلی دسته
handle bar	دسته موتورسیکلت
handle bar	فرمان
handle bar	دسته دوچرخه
hammer handle	دسته چکش
capstan handle	هندل
file handle	دسته سوهان
carrier handle	دستگیره حمل
lever handle	دستگیره اهرم
handle escutcheon	روقفلی فرمان
the handle of the face	بینی
star handle	دستگیره گردان
pump handle	زیاد تکان دادن
reshape handle	دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
auxiliary handle	دستهکمکی
basket handle	گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
brake handle	ترمزدستی
man handle	با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle	دستگیره عامل
operating handle	دستگیره کولاس
operating handle	دستگیره راه اندازی
the handle of the face	دماغ
anti-vibration handle	دستهضدلغزش
figure skiing handle	دستهچوباسکی
handle with kid gloves <idiom>	باکسی همکاری دقیق داشتن
The door – handle has broken off.	دسته درشکسته است
Handle the boxes with care.	جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
inside door handle	دستگیره داخل درب اتومبیل
interior door handle	دستهداخلدر
air brake handle	دستهترمزهوایی
pistol grip handle	دستهنگهدارندهپیستون
window winder handle	دستگیرهحرکتدهندهشیشه
handle bar arm	دسته فرمان
oxygen control handle	دستهکنترلاکسیژن
I can handle (cope with) hom.	از پس اوبرمی آیم
To fly into a rage. To foly off the handle.	آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com