Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
English
Persian
carrying
بردن
carrying
بدوش گرفتن
carrying
حمل کردن
carrying
حمل ونقل کردن
carrying
رقم نقلی
carrying
روپوش پرچم
carrying
تیر رسی داشتن
carrying
تیررسی حالت دوش فنگ
carrying
انتقال دادن
carrying
جبران ضعف یار
carrying
رانینگ
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying
حمل غیرمجاز توپ
carrying
انداختن یک یا دو میله بولینگ
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying
نشانه وقوع وام
carrying
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carrying
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carrying
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carrying
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
Other Matches
carrying-trade
صنعت حمل و نقل
carrying business
صنعت حمل و نقل
carrying trade
صنعت حمل و نقل
carrying-trade
تجارت حمل و نقل
carrying business
تجارت حمل و نقل
carrying handle
دستهحمل
card-carrying
واقعی
carrying capacity
فرفیت برد
carrying capacity
خورند
carrying charge
هزینه حمل و نقل
carrying vessel
کشتی باربری
carrying trade
تجارت حمل و نقل
card-carrying
دارای کارت عضویت
card-carrying
عضو رسمی
card-carrying
دو آتشه
carrying out
[of a death sentence]
اجرا
[حکم اعدام]
inflated carrying tyre
لاستیکعاجدار
current carrying conductor
رسانای حامل بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com