English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
cartridge shell بدنه پوکه
Other Matches
cartridge درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
cartridge جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridge جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridge کارتریجی که حاوی داده ذخیره شده است
cartridge که قابل نصب در کامپیوتر است و حاوی داده و برنامههای جانیبی ذخیره شده در قطعه ROM است
cartridge بخش متصل
cartridge فیوز فشنگی
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge پیکاپ گرامافون
cartridge کارتریج
cartridge گلوله
cartridge فشنگ
cartridge کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge ایبدن چاپگر در یک کارتریج بسته
cartridge دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge کاست قابل حمل حاوی دیسک یا نوار یا برنامه یاداده
cartridge قاب نوار
cartridge case پوکه
cartridge font فونت کارتریج
cartridge fuse فیوز فشنگی
cartridge heater گرم کن فشنگی
cartridge case پوکه فشنگ
cartridge box جعبه فشنگ
ribbon cartridge کارتریج نوار
cartridge box خشاب فشنگ
cartridge belt نوار فشنگ
cartridge belt فانوسقه
blank cartridge فشنگ بی گلوله
cartridge starter سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
dummy cartridge فشنگ مشقی
dummy cartridge فشنگ اموزشی
cartridge stem ساقهکارتریج
cartridge (shotgun) گلولهتفنگشکاری
game cartridge محلورودیبازی
toner cartridge کارتریج جوهر
cartridge (rifle) گلولهتفنگ
cartridge chamber گلولهفشنگ
cartridge drive درایوفشنگی
cartridge film فیلمفشنگی
cartridge mixer اجزایشیرآب
cartridge paper کاغذ مخصوصنقاشی
phone cartridge پیکاپ گرامافون
fuse cartridge فشنگ فیوز
tape cartridge کارتریج نوار
magnetic cartridge پیکاپ مغناطیسی
rom cartridge ROکارتریج
emergency cartridge کارتریج اضطراری
solid state cartridge کارتریج حالت جامد
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
magnetic tape cartridge کارتریج نوار مغناطیسی
solid state cartridge کارتریج نیمه هادی
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
shell پوست تخم مرغ
in one's shell <idiom> صرف نظر کردن،بی صدا
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
to shell off ورقه ورقه شدن ورامدن
shell out خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
shell out پرداختن
shell off گلوله باران کردن
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
shell جلد
shell پوست فندق وغیره
shell کالبد
shell بدنه ساختمان
shell گلوله توپ
shell پوکه فشنگ
shell قشر زمین
shell پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell زرهی پوشش
shell جعبه حاوی باروت
shell ساچمه وچاشنی
shell فشنگ
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell صدف
shell عامل محافظ حفاظ
shell پوسته
shell سبوس گیری کردن
shell قشر
shell پوست
shell لایه
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell پوکه
shell برنامه خروج موقت
shell توده
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell برنامه واسطه
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell room انبار گلوله
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
shell room انبار مهمات ناو
shell roof بام پوستهای
shell mould قالب گرفتن پوستهای
shrapnel shell گلوله انفجاری
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
shell wave صدای زوزه گلوله
shell proof ضد گلوله
shell pink رنگ قرمز مایل به زرد
shell transformer مبدل جوشن دار
shell structure ساختارپوستهای
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
shell structure ساختار لایهای
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell دارای عقیده معتدل
lower shell قشرتحتانی
shell proof ضد نفوذ گلوله
shell membrane پوستغشا
upper shell قشررویه
shell suit نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
shell-shock روان رنجوری جنگ
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
inner door shell پوستداخلیدر
head shell حافظسر
hard shell متعصب
soft shell حلزون دارای صدف نرم
soft shell نرم پوسته
star shell گلوله نورافشان
star shell گلوله منور
the shell of an egg پوست تخم مرغ
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
tracer shell گلوله رسام
ventus's shell کس گربه
shell shock روان رنجوری جنگ
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
fixed shell گلوله متصل
furnace shell قشر یا پوسته کوره
furnace shell جدارکوره
gas shell گلوله دودانگیز
hard shell سخت پوست
hard shell کاسه دار
hard shell سخت
illuminating shell گلوله منور
illuminating shell گلوله روشن کننده
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
magnetic shell زرورق مغناطیسی
outer shell لایه والانس
energy shell پوسته انرژی
energy shell لایه انرژی
cockle shell کرجی کوچک
cockle shell یکجورصدف
cooling shell قشر سرد کننده
cooling shell پوسته سردکننده
cupola shell پوسته کوپل
downstream shell پشته پایاب
downstream shell توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell خاک پایین دست
ear shell گوشک ماهی
egg shell پوست تخم
egg shell نازک
electron shell پوسته الکترون
outer shell پوسته والانس
valence shell لایه والانس
shell fish ماهی صدف
shell fish جانور صدف
shell formwork قالب بندی غلافی
shell fragments بسک گلوله
shell fragments قطعات گلوله
shell game گردو بازی
shell game قمار با گردو
egg shell مانندپوست تخم مرغ
shell lime سنگ اهک صدفی
shell limestone اهک صدفدار
shell casting ریخته گری پوستهای
shell bit مته قاشقی
shell bit مته گلویی
shell bean دانه مغذی لوبیا
valence shell پوسته والانس
inner shell electron الکترون درونی
pearl shell صدف
the shell of a mollusk صدف
piercing shell گلوله ثاقب
shell back دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
hard shell clam پوستسختصدف
shell molding process فرایند قالب گیری پوستهای
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
shell molding machine دستگاه قالب گیری پوستهای
outer shell electron الکترون بیرونی
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
outer shell electron الکترون رسانایی
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
high explosive shell گلوله محترقه شدید
half shell mold قالب نیم پوسته
soft shell clam صدفپوستنازک
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com