Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
case mate
پناهگاه توپ
case mate
بمب پناه جای نصب توپ درناو
case mate
پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
Other Matches
mate
لنگه
mate
مات
mate
معاون کشتی معاون ناخدا
mate
کمک ناخدا
mate
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
mate
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mate
شاه مات کردن
mate
شاگرد
mate
همدم
mate
کمک رفیق
mate
همسر
mate
جفت
school mate
هم مدرسه
room mate
هم اتاق
multi mate
مالتی میت
mate's receipt
رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt
رسیدافسر ارشد کشتی
school mate
هم شاگردی
smothered mate
مات مختنق
soul mate
محبوب
soul mate
معشوق
soul mate
دلبر
diver's mate
صیاب
torpedoman's mate
درجه دار متخصص اژدر
troitzky mate
مات ترویتسکی
mate's receipt
رسید معاون ناخدا
machinist's mate
ماشین ساز
machinist's mate
چرخکار
aerographer's mate
کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
cook's mate
کمک اشپز
cook's mate
شاگرد اشپز
diver's mate
یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
driver's mate
شاگرد راننده
electricians mate
برقی
electricians mate
تکنیسین برق
gunner's mate
مکانیسین توپ
gunner's mate
تعمیر کارتوپ
boden's mate
مات بودن
legal's mate
مات لگال
machinist's mate
ماشین کار
anastasia's mate
مات اناستازیا
running mate
اسب همگام
mate's receipt
رسیدکاپیتان کشتی
team-mate
یار
team-mate
همگروه
running mate
متحد انتخاباتی
running mate
نامزد معاونت ریاستجمهوری
corrosive subli mate
داراشکنه فرنگی
This canary and its mate are in the same cage
این قناری وجفتش در یک قفس هستند
construction electrician mate
تکنیسین برق ساختمان
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
that is not the case
مطلب چنین نیست
in that case
<adv.>
سپس
in that case
<adv.>
بعد
case
پوشه
in any case
درهر حال
in that case
<adv.>
دراینصورت
in case
برای احتیاط
as may be the case
<adv.>
احتمالی
as may be the case
<adv.>
بطور امکان پذیر
case
حرف بزرگ یا حرف معمولی
[فناوری چاپ]
case of need
مباشر
in that case
<adv.>
پس
in case
هرگاه
in case
در صورتیکه
in no case
به هیچ صورت
in no case
به هیچ وجه
Such is not the case . That is not so.
اینطور نیست
in case
<idiom>
برطبق
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
In that case he is right.
د رآنصورت حق با اوست
use case
مجموعه ای از رویدادها
in no case
اصلا
in no case
به هیچ دلیل
in case
چنانچه مبادا
just in case
برای مطمئن بودن
in case of need
عنداللزوم
in that case
دراینصورت
in that case
حال که چنین است
in this p case
دراین موردبخصوص
just in case
احتیاطا
such being the case
حال که چنین است دراینصورت
case
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case
رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case
صندوق
case
پوشانیدن صندوق
case
: سرگذشت
case
صندوق جعبه
case
فرف محفظه
case
روکش
case
غلاف پرچم
case
جلد
case
موضوع حالت
case
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
دعوی مورد
case
محاکمه
case
چمدان
case
پرتزیر
case
دعوی
case
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case
پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case
حروف بزرگ یا حروف معمولی
case
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
case
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case
کیف
case
مسئله
case
مورد غلاف
as the case may be
تاچه مورد باشد
case
حالت
case
قاب
case
جعبه
case
مورد
case
وضعیت موقعیت
case
اتفاق
case
پوشاندن
case
درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case
قالب قاب
case
قضیه
case
پوسته
case
غلاف
case
وضع
case
روکش کردن
case
پوشش
case
دعوی مرافعه
as the case may be
بسته بمورد
case
جا
transfer case
دیفرانسیل
transmission case
جعبه دنده
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
to put the case
فرض کردن
transfer case
جعبه انتقال نیرو
transmission case
گیربکس
to hear a case
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
the vocative case
اسم منادی
degenerate case
تباهیدگی
[ریاضی]
[فیزیک]
suit case
جامه دان
special case
مورد ویژه
show case
ویترین جعبه اینه
show case
قفسه جلو مغازه
schreber case
مورد شربر
suit case
جا رختی
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
suit case
چمدان
the vocative case
حالت ندا
special case
مورد خاص یااستثنایی
gin-case
[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
in any case (event)
<idiom>
مطمئنا
(a) case in point
<idiom>
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
In this case ( instance) .
دراین مورد
weekend case
چمدانتعطیلاتآخرهفته
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
Supposing that is the case .
بفرض اینکه اینطور باشد
At any rate . In any case . Anyway .
درهر صورت
test case
شخص یاچیز مورد ازمایش
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
door-case
چارچوب در
case-bottle
شیشه چارپر
misrepresent a case
القای شبهه کردن
case numbers
شماره بسته بندی
to argue the case for
[against]
something
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
test case
قضیه در ازمایش
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
passport case
جایپاسپورت
key case
جاکلیدی
cylinder case
جعبهسیلندر
case law
قانون موضوعه
bobbin case
ماکو
worst-case
بدبینانهترین
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
withdrawal of a case
استرداد دعوی
plastic case
جایپلاستیکی
screen case
صفحهنمایش
scroll case
قسمتطومار
He wI'll expedite our case.
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Take an umbrella just in case.
احتیاطا"چترهمراه ببرید
packing case
جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
attachT case
کیفدستی
writing case
محلنوشتن
vanity case
کیفلوازم آرایش
spiral case
جعبهمارپیچ
spectacles case
جاعینکی
watch case
قاب ساعت
case history
سابقه مرض ودرمان
comb case
شانه دان
cigarette case
قوطی سیگارت
cigar case
قوطی سیگار
chain case
جعبه زنجیر
chain case
جعبه محافظ زنجیر
case window
پنجره لولادار
case shot
جای فشنگ
case shot
چارپاره
case shot
چار پاره
completed case
جعبه پر شده
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
adjudicated case
قضیه محکوم بها
case history
شرح حال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com