Dictiornary-Farsi | case numbers | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
case numbers	شماره بسته ها
case numbers	شماره بسته بندی


Other Matches

in numbers	جزوه جزوه
numbers	انجام محاسبات سریع
numbers	قرار دادن طرح در متن
numbers	عدد نوشته شده
numbers	بیان کیفیت
whole numbers	integer=
whole numbers	عدد صحیح
numbers	انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
there are numbers who	بسیاری هستند که
whole numbers	اعدد صحیح [ریاضی]
numbers	مجموعه مقادیر مجاز
numbers	عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا
numbers	رقم
numbers	شماره
numbers	نمره شمردن
numbers	نمره دادن به
numbers	عدد
numbers	بالغ شدن بر
numbers	تعداد
numbers	پردازنده خاص برای محاسبات سریع
numbers	شماره بازیگر
rational numbers	اعداد منطقی
registration numbers	شماره نقطه ثبت تیر
registration numbers	تعداد دفعات ثبت تیر
opposite numbers	افسران مشغول به کار
opposite numbers	افسران شاغل
real numbers	اعداد واقعی
rational numbers	اعداد گویا
real numbers	اعداد حقیقی
science of numbers	حساب
theory of numbers	نظریه اعداد
We were there just to make up numbers.	ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
5, 7, 9 are odd numbers .	5؟7؟9 اعداد فرد هستند
random numbers	اعداد تصادفی
odd numbers	اعداد فرد
in round numbers 00	سر راست 001تا
science of numbers	علم حساب
congrunet numbers	اعداد هم نهشت
cardinal numbers	عدد اصلی
ordinal numbers	اعداد ترتیبی
back numbers	چیز کهنه
back numbers	شماره کهنه
telephone numbers	شماره تلفن
prime numbers	عدد اول
serial numbers	شماره سری
serial numbers	شماره سری اقلام
serial numbers	شماره سریال
serial numbers	شماره پیاپی
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
binary numbers	اعداد دودوئی
rational numbers	اعدد گویا [ریاضی]
theory of numbers	نظریه اعداد [ریاضی]
counting numbers	اعدد صحیح [ریاضی]
geometry of numbers	نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
rational numbers	اعداد منطقی [ریاضی]
real numbers	اعدد حقیقی [ریاضی]
round numbers	اعداد سرراست
odd numbers	اعداد فرد
Cardinal numbers	اعداد کاردینال [ریاضی]
finite precision numbers	استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد
As the case may be .	برحسب مورد( آن)
case	پوشه
in that case <adv.>	بعد
in that case <adv.>	سپس
in that case <adv.>	دراینصورت
Such is not the case . That is not so.	اینطور نیست
case	حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
in case	در صورتیکه
in case	هرگاه
in any case	درهر حال
just in case	احتیاطا
as may be the case <adv.>	بطور امکان پذیر
case of need	مباشر
as may be the case <adv.>	احتمالی
in case <idiom>	برطبق
such being the case	حال که چنین است دراینصورت
that is not the case	مطلب چنین نیست
in no case	به هیچ وجه
use case	مجموعه ای از رویدادها
in no case	به هیچ صورت
in this p case	دراین موردبخصوص
in no case	اصلا
in no case	به هیچ دلیل
In that case he is right.	د رآنصورت حق با اوست
in that case	حال که چنین است
in that case	دراینصورت
in case of need	عنداللزوم
in case	برای احتیاط
in case	چنانچه مبادا
just in case	برای مطمئن بودن
in that case <adv.>	پس
case	روکش
case	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case	دعوی مورد
case	محاکمه
case	چمدان
case	کیف
case	جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case	فرف محفظه
case	رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case	تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case	غلاف پرچم
case	محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case	پرتزیر
case	دعوی
case	غلاف
case	پوشش
case	قاب
case	صندوق
case	پوشانیدن صندوق
case	روکش کردن
case	وضع
case	موضوع حالت
case	مسئله
case	جعبه
case	دعوی مرافعه
case	وضعیت موقعیت
case	حالت
case	جا
case	قالب قاب
case	پوسته
case	جلد
case	صندوق جعبه
case	دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case	پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case	حروف بزرگ یا حروف معمولی
as the case may be	تاچه مورد باشد
case	کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
case	دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case	پوشاندن
case	: سرگذشت
case	درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case	مورد غلاف
as the case may be	بسته بمورد
case	قضیه
case	اتفاق
case	مورد
transfer case	جعبه انتقال نیرو
transfer case	دیفرانسیل
passport case	جایپاسپورت
key case	جاکلیدی
transmission case	جعبه دنده
transmission case	گیربکس
watch case	قاب ساعت
cylinder case	جعبهسیلندر
bobbin case	ماکو
worst-case	بدبینانهترین
withdrawal of a case	استرداد دعوی
worst-case	بدترین وضع یا احتمال
schreber case	مورد شربر
to put the case	فرض کردن
suit case	چمدان
suit case	جا رختی
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
special case	مورد ویژه
show case	ویترین جعبه اینه
show case	قفسه جلو مغازه
suit case	جامه دان
the vocative case	حالت ندا
the vocative case	اسم منادی
to hear a case	دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
case mate	پناهگاه توپ
special case	مورد خاص یااستثنایی
plastic case	جایپلاستیکی
attache case	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
to argue the case for [against] something	بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
degenerate case	تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
case-bottle	شیشه چارپر
door-case	چارچوب در
gin-case	[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
test case	شخص یاچیز مورد ازمایش
test case	قضیه در ازمایش
case law	رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
case law	قانون موضوعه
degenerate case	تباهیدگی [ریاضی] [فیزیک]
brief case [briefcase]	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
in any case (event) <idiom>	مطمئنا
(a) case in point <idiom>	مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
screen case	صفحهنمایش
scroll case	قسمتطومار
spectacles case	جاعینکی
spiral case	جعبهمارپیچ
vanity case	کیفلوازم آرایش
weekend case	چمدانتعطیلاتآخرهفته
writing case	محلنوشتن
attachT case	کیفدستی
packing case	جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
Take an umbrella just in case.	احتیاطا"چترهمراه ببرید
He wI'll expedite our case.	اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
At any rate . In any case . Anyway .	درهر صورت
Supposing that is the case .	بفرض اینکه اینطور باشد
It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
In this case ( instance) .	دراین مورد
case studies	مورد پژوهی
completed case	جعبه پر شده
comb case	شانه دان
cigarette case	قوطی سیگارت
cigar case	قوطی سیگار
chain case	جعبه زنجیر
chain case	جعبه محافظ زنجیر