Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
cash flow
گردش وجوه
Search result with all words
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
discounted cash flow
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
Other Matches
cash
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash
چک
cash
پول رایج
cash
صندوق
cash
نقد کردن
cash
نقد
cash
نقدکردن
cash
پول خرد
cash
نقدی
cash
اسکناس
cash
دریافت کردن صندوق پول
cash
وصول کردن نقدکردن
cash
پول نقد
cash in on
<idiom>
شانسی سود بردن
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
She had the never to ask for cash .
اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
share in cash
سهم نقدی
cash security
وجه الضمان نقدی
sell for cash
نقد فروختن
on cash basis
نقدا"
cash against documents
پول در مقابل اسناد
non cash shares
سهام غیر نقدی
contribution not in cash
سهم الشرکه غیر نقدی
non cash share
سهم غیر نقدی
net cash
نقدی خالص
net cash
قیمت مقطوع
idle cash
پول بلااستفاده
idle cash
پول بیکار
for prompt cash
فی المجلس
cash security
وثیقه نقدی
cash sale
بیع نقد
cash deficit
کسر صندوق
cash discount
تخفیف نقدی
cash discount
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened
سود نقدی
cash flows
وجوه در گردش
cash flows
نقدینه
cash items
اسناد تنخواه گردان
cash nexus
رابطه نقدی
cash office
دایره صندوق
cash office
صندوق
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
cash on delivery
فروش نقدی
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash price
قیمت نقدی
cash capital
سرمایه نقدی
cash sale
فروش نقدی
cash rent
اجاره نقدی
cash ratio
نسبت نقدینگی
cash spot
نقد فوری
cash prompt
نقد فوری
capital in cash
سرمایه نقدی
cash price
بهای نقدی
cash account
حساب نقدی
cash assets
داراییهای نقدی
cash balance
مانده نقدی
cash balance
تراز نقدی
cash box
صندوق پول
cash budget
بودجه نقدی
cash plans
طرح پرداختهای نقدی
cash-wage
دستمزد نقدی
to cash a cheque
چک را نقد کردن
to buy for cash
نقد کردن
spot cash
پول نقد
spot cash
پرداخت نقدی
cash dispenser
پرداخت کننده پول
cash dispenser
تحویل دارخودکار
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser
پرداخت مینماید
cash dispensers
پرداخت کننده پول
cash dispensers
تحویل دارخودکار
cash dispensers
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash crop
فرآورد نقدینهساز
cash register
صندوق
[محل پرداخت پول]
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
cash cow
<idiom>
منبع خوبی از پول
To turn into cash.
به پول نزدیک کردن
cash desk
صندوقپرداختپولدر یکمغازه
cash card
کارتمخصوصگرفتنپول
cash readout
وسیلهنمایشمقدارپول
cash crop
محصول فروشی
cash crop
فرآورد فروشی
cash dispensers
پرداخت مینماید
cash and carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash books
دفتر نقدی
cash register
صندوق پول شمار
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register
ماشین صندوقداری
cash registers
صندوق پول شمار
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers
ماشین صندوقداری
cash book
دفتر نقدی
cash crops
پنبه وتنباکو
cash crops
محصولات نقدی مانند
cash crops
گندم جو
for prompt cash
نقدا`
hard cash
پول نقد
cash crops
برنج
cash crops
ذرت
cash-and-carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
Cash . Ready money .
وجه نقد
A cash ( credit ) transaction .
معامله نقدی ( اعتباری )
cash collection voucher
سندپرداخت غرامت نقدی
to save bot cash
نقد فروختن
cash collection voucher
سند پرداخت نقدی
Cash is in short supply these days .
از حقوق ماهانه ام کم کنید
to go with the flow
<idiom>
در مسیر نظام عمومی رفتن
[اصطلاح مجازی]
over flow
سر ریز
over flow
طغیان ریزش
over flow
لبریزی
out flow
برون ریز
flow
جریان
to flow over
طغیان کردن
to flow over
سر رفتن
to flow over
لبریزشدن
over flow
لبریز شدن
flow
حرکت به نرمی
flow
جاری شدن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow
جریان جاری کردن
flow
ناشی شدن فلو
flow
سیلان
flow
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow
حرکت متناوب
flow
روانی سلاست
flow
حرکت داده در یک سیستم
flow
مدیریت جریان داده
flow
بده
flow
روانی
flow
مد
flow
سلاست
flow
جاری بودن روان شدن
flow
سلیس بودن
flow
بده شریدن
flow
گردش
flow
روند
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
radial flow
جریان شعاعی
permanent flow
ابدهی دایمی
flow chart
نمودارچرخش کار
flow chart
شمای عملیات
flow chart
نمودارگردشی
rate of flow
میزان جریان
permanent flow
بده دایمی
program flow
روند برنامه
program flow
گردش برنامه
poiseuille flow
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
rate of flow
بده
rapid flow
جریان سریع
permanent flow
ابدهی پایا
permanent flow
بده پایا
flow chart
نمودار گردش کار
rate of flow
دبی
permanent flow
بده پایدار
flow charts
نمودار جریان وسیر مواد درکارخانه
mewtonian flow
جریان نیوتنی
mass flow
دبی جرمی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic flow
شار مغناطیسی
line of flow
خط جریان
laminar flow
جریان لایهای
laminar flow
جریان خطی
laminar flow
جریان ارام
minimum flow
اب کاستی
mixed flow
جریان مرکب
molecular flow
جریان مولکولی
out flow of labor
خروج نیروی کار
flow charts
نودار جریان امورصنعتی وپیچیده
oil flow
جریان روغن
non unifor flow
جریان غیریکنواخت
flow charts
نمودار گردش کار
flow charts
نمودارچرخش کار
flow charts
شمای عملیات
money flow
جریان پول
laminal flow
جریان خطی
Every flow must have its ebb.
<proverb>
هر فرازى نشیبى دارد.
uniform flow
جریان یکنواخت
turbulent flow
جریان اشفته
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
turbulent flow
جریان متلاطم
transient flow
جریان گداز
tranquil flow
جریان اسوده
unsteady flow
جریان غیرماندگار
upward flow
جریان رو به بالا
underground flow
جریانزیرزمینی
lava flow
جریانگدازه
flow tube
تیوبدرگردش
flow bean
توپکدرگردش
air flow
جریانهوا
steady flow
جریان لایه وار
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
viscous flow
جریان جسبناک یا ناروان
traffic flow
کشش عبور ومرور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com