Dictiornary-Farsi | celestial north pole | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
celestial north pole	قطب شمال عالم


Other Matches

celestial body south pole	قطب جنوب عالم
North Pole	قطب شمال
the north pole	قطب شمال
magnetic north pole	قطب شمال مغناطیسی
north north east	میان شمال و شمال خاور
celestial	الهی
celestial	علوی
celestial	سماوی
celestial	نجومی
celestial	فلکی
celestial	اسمانی
celestial body	صورت فلکی
celestial gion	کره فعلی
celestial guidance	سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
celestial horizon	افق سماوی
celestial horizon	افق نجومی
celestial body	صور فلکی
celestial latitude	میل
celestial equator	معدالنهار
celestial equator	استوای عالم
celestial body	جسم سماوی
celestial triangle	traingle astronomical
celestial empire	لقب کشور چین
celestial equator	استوای نجومی
celestial equator	استوای سماوی
celestial equator	معدل النهار
celestial equator	استوای اسمانی
celestial lonitude	دوری
celestial lonitude	بعد
celestial machine	مکانیک اسمانی
celestial sphere	کره اسمان
celestial sphere	کره عالم
celestial sprere	گردون
celestial sphere	کره نجومی
celestial precomputation	محاسبات پیش بینی شده نجومی محاسبات نجومی
celestial object	celestial
celestial sphere	کره سماوی
celestial navigation	ناوبری بااستفاده از صور فلکی
celestial navigation	ناوبری نجومی
celestial meridian	نصف النهار اسمانی
celestial meridian	دایره نیمروز سماوی
celestial meridian	نصف النهار سماوی
celestial machine	مکانیک سماوی
apparent celestial longitude	سست
celestial equator system of coordinates	دستگاه مختصات استوای سماوی
north <adj.>	شمال
north	شمال
north	در شمال
north	روبه شمال
north	باد شمال
north	شمالی
north east	در شمال خاور
north east	شمال شرق شمال شرقی
north east	شمال خاور
north country	انگلستان شمالی
north easter	باد شمال خاور
north circle	دایره شمالگان
grid north	شمال شبکه
compass north	شمال قطب نما
compass north	شمال مغناطیسی
net north	نت نورت
north britain	اسکاتلند
north by cast	میان شمال و شمال شرقی
true north	شمال واقعی
north westerly	شمال غربی
north-eastern	به سوی شمال شرق
north-eastern	از شمال خاوری
north easterly	درشمال خاور
north easterly	وابسته بشمال خاور
north west	شمال غرب شمال غربی
the north star	ستاره قطبی یا شمالی
north easterly	شمال شرقی
north-west	شمال غربی در شمال غرب
north-eastern	رو به شمال شرق
north-eastern	وابسته به شمال شرق ایالات متحده
north-easterly	درشمال خاور
north westerly	وابسته بشمال باختر
north westerly	در شمال باختر
north-westerly	شمال غربی
north-westerly	وابسته بشمال باختر
north-westerly	در شمال باختر
north-easterly	وابسته بشمال خاور
North Korea	کرهشمالی
north-easterly	شمال شرقی
North Sea	دریایشمالی
on the north side of	پهلوی من بنشینید
north wind	باد شمال
magnetic north	شمال مغناطیسی
true north	شمال حقیقی
true north	شمال جغرافیایی
north star	جدی
north star	ستاره شمالی
north star	ستاره قطبی
north briton	اسکاتلندی
north-western	شمال غربی
north western	شمال غربی
north wester	باد کج
north wester	باد شمال باختر
north west	در حال باختر
north-west	شمال غرب
north west	شمال باختر
north-east	شمال شرق
north-east	شمال شرقی در شمال شرق
Pineapple does not grow in the North.	درشمال آناناس عمل نمی آید
north light roof	بام شمال نور
this line lies north	جنوبی است
this line lies north	این خط شمالی
North Atlantic Treaty Organization	ناتو
north atlantic treaty organization (nato	سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
north atlantic treaty organization (nato	پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
major North American road signs	عمدهترینعلائمجادهایدرآمریکایشمالی
two pole	دو پل
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
pole ax	تبرزین
pole ax	با تبرچکش کشتن
pole ax	تیر چکش دار
four pole	چهار قطبی
pole	پایه
pole	لهستانی
pole	قطب باطری
pole	قطب
pole	نیش ماگنترون
pole	نیزه پرش با نیزه
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	تیر
pole	میله پرچم
pole	دکل
pole	شمع
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole	قطب دار کردن
pole	تیر چراغ برق
pole	دسته بلند چیزی
pole	دستک
pole	تیردارکردن
salient pole	قطب برجسته
pole shoe	کفشک قطب
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
ski pole	چوبدست اسکی
pole pitch	گام قطب
pole piece	قطبک
ski pole	چوب اسکی بازی
ridge pole	کش بالای شیروانی
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
positive pole	قطب مثبت
pole vaulting	پرش با نیزه
single pole	تک قطب
single pole	چوبدستی تکی اسکی
pole vaulter	پرنده با نیزه
pole tips	نوکهای قطب
rel pole	قطب قرمز
pole strength	شدت قطب
pole shoe	کفش قطب
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
tent pole	تیر چادر
pole grip	دستهمتصلبهدست
pole shaft	چوباسکی
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
roof pole	سقفبلند
singles pole	تکپایه
tail pole	کابلخارجی
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
plain pole	پایهمسطح
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
tent pole	دیرک چادر
the south pole	قطب جنوب
three pole switch	کلید سه پل
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
tubular pole	دکل لولهای
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
wooden pole	تیر چوبی
wooden pole	دکل چوبی
wound pole	قطب مرکب
curtain pole	پایهپرده
doubles pole	تیردوتایی
fluted pole	پایهزهدار
elevated pole	قطب نافر
negative pole	قطب منفی
neutral pole	قطب خنثی
commutating pole	قطب کمکی
commutating pole	قطب جابجاگری
communicating pole	قطب کمکی
armature pole	قطب ارمیچر
anchor pole	دیرک مهار
analogous pole	شبه قطب
pole vaults	بانیزه پریدن
pole vaults	پرش با نیزه
pole vault	بانیزه پریدن
pole vault	پرش با نیزه
negative pole	قطب منفی مغناطیس
main pole	قطب اصلی
elevated pole	قطب راصد
field pole	قطب میدان
flag pole	میله پرچم
double pole	با دو قطب
consequent pole	قطب فرعی