Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
central government
حکومت مرکزی
Other Matches
government
دولت
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government
عقل اختیار
government
صلاحدید
self-government
حکومت بدست مردم
self government
حکومت به دست مردم
government
سرپرستی
government
حکومت
government stock
اوراق بهاداردولتی
government treasury
خزانه دولت
government house
اقامتگاه رسمی فرماندار
local government
حکومت محلی
representative government
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
local government
حاکم محلی
puppet government
حکومت پوشالی
local government
استانداری
puppet government
دولت پوشالی
presidential government
حکومت جمهوری
parliamentary government
حکومت پارلمانی
mixed government
حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
mixed government
حکومت مختلط
military government
حکومت نظامی
military government
دولت نظامی
government stock
سهام دولت
government securities
اوراق بهادار دولتی
government budget
بودجه دولت
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
government bonds
اوراق قرضه دولتی
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
coalition government
حکومت ائتلافی
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
constitutional government
حکومت مشروطه
democratic government
حکومت ملی
government circles
دوایر حکومتی
government control
نظارت دولتی
government control
کنترل دولتی
government sector
بخش دولتی
government regulation
مقررات دولتی
government property
مال دولتی
government officials
مامورین دولتی
government house
اداره حکومتی
government expenditures
هزینههای دولت
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
government departments
دوایر دولتی
federal government
حکومت متحده
cabinet government
حکومت حزب حائز اکثریت
government department
وزارتخانه دولت
government office
اداره دولتی
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
national government
ائتلافدولت
the policy of the government
سیاست دولت
the policy of the government
رویه دولت
state government
دولت مرکزی
seat of government
مقر حکومت
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
government owned industries
صنایع متعلق بدولت
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
government dificit surplus
کسر بودجه
counsel briefedby the government
وکیل تسخیری
government owned industries
صنایع دولتی
counsel briefed by the government
وکیل تسخیری
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
حکومتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
central
واحد ورودی و خروجی
central
تلفن چی مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
central
کلمه با طول کوتاه
central
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
واحد محاسبات و منط ق
central
مرکزی
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
Central America
آمریکایمرکزی
central circle
دایرهوسط
central nave
کلیسایمرکزی
central column
ستونمرکزی
central defender
مدافعوسطی
central incisor
دندانپیشینمرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central reservation
مرکزرزروکردن
central screw
پیچمرکزی
central stile
چهارچوبدربمیانی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
switching central
مرکز تلفن خودکار
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central convolution
شکنج مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
central pith
هسته یا مغز چوب
central planning
برنامه ریزی مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central exchange
مرکز تلفن خودکار
central exchange
مرکزتلکس
central fissure
شیار مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central head
فشار مرکزی
central city
شهر مرکزی
central city
مرکز شهر
central load
نیروی وارد به مرکز
central processor
پردازنده مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central load
بار مرکزی
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central strip
جداکننده جهات
central terminal
پایانه مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
central war
جنگ عمومی
central war
جنگ عمده
central tendency
تمایل به مرکز
central strip
نوار میانی
central station
نیروگاه مرکزی
central site
سایت مرکزی
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central reserve
سکوی میانی
central reserve
سکوی وسط
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
central pumping station
تلمبهخانه
central control panel
مرکز کنترل
central pumping station
مرکزی
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central control desk
میزفرمان مرکزی
central control desk
اطاق فرمان اصلی
central angle of arch
دهانه کمان
top central manhole
حفرهمیانیورودفرد
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central angle at crest
فرجه ستیغ
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central treaty organization
انگلستان
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
central information file
سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
central mixing plant
مرکز اختلاط بتن
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com