Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English
Persian
centre castle
پل فرماندهی
Other Matches
after castle
poop : syn
after castle
پاشنه
castle
قلعه رفتن قلعه
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle
سنگربندی کردن
castle
رخ
castle
قصر
castle
قلعه
castle
دژ
castle style
[نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
castle ward
پاسبان دژیاقلعه
castle ward
دژبان
castle nut
مهره چاکدار
sand castle
دژشنی
cloud castle
خیال خام
fore castle
قسمت سینه ناو
A castle in the air. Wishful thinking.
آرزوی واهی ( خیالی)
to call the shots
[to be the king of the castle]
<idiom>
پاسخگو بودن
centre third
سومینخطمیانی
off centre
لنگ زدن
centre
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
right-of-centre
جناحراست محافظهکاران
right centre
مرکزقائم
centre
نقط ه میانی چیزی
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
میان
off-centre
لنگی
centre
مرکز
centre
وسط ونقطه مرکزی
off-centre
لنگ زدن
centre
درمرکز قرارگرفتن
centre
تمرکز یافتن
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
off centre
لنگی
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
محل
centre
وسط
centre strap
نوارمیانی
centre spot
خالوسط
centre span
مرکزپل
centre post
قسمتبدونآرایش
centre point
نقطهمرکزی
centre pocket
مرکزی
centre pocket
گودال
centre mark
نقطهمرکزی
centre line
خطمرکزی
centre lane
بیندوخط
centre Keelson
مرکزالوارکیل
centre hole
مرکزگودال
centre half
نیمهمیانی
centre wheel
چرخهمیانی
centre-aisle
راهرویمیانی
How far is it to city centre?
تا مرکز شهر چقدر راه است؟
shopping centre
مرکزخرید
remand centre
بازداشتگاهموقت
reception centre
مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
left-of-centre
معتقدبهسوسیالیزم
health centre
مرکز سلامتی
garden centre
مکاندفنزباله
detention centre
پذیرشهتل
leisure centre
مرکزتفریحیورزشی
community centre
محلاجتماعات
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
left centre
مرکزچپ
conference centre
مرکزکنفرانس
Take me to the city centre?
مرا به مرکز شهر ببرید.
centre forward
مرکز
centre of gravity
گرانیگاه
centre-back
میانیعقب
off centre load
بار خارج از مرکز
fluid centre
مرکز سیال
cost centre
مرکز هزینه یابی
civic centre
میانگاه شهر
civic centre
مرکز شهر
centre plate
keel drop
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure
مرکز فشار
centre of activities
مرکز عملیات
centre game
بازی مرکزی
nerve centre
مرکز فرمان
centre of mass
مرکز ثقل
centre of mass
گرانیگاه
centre of gravity
مرکز ثقل
profit centre
مرکز سود
centre console
میزفرمانمرکزی
centre court
حیاطمیانی
centre field
مرکززمین
centre circle
دایرهمرکزی
centre chief
مهاجممیانی
centre base
ستونمرکزی
centre fielder
بازیکنمرکزی
centre flag
پرچموسطی
centre back
نیمهعقب
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
centre electrode
الکترودمرکزی
surrending the centre
تفویض مرکز
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
What's the fare to city centre?
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
centre of crest circle
مرکز خمیدگی
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
centre of crest circle
مرکز انحنای ستیغ
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
centre service line
خطسویسزنیمیانی
centre back vent
پیلیپشت
centre face-off circle
دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
urban centre of a community
مرکز شهرک
Can I drive to the centre of town?
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
runway centre line markings
خطوسطخیابان
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
He was spending money right,left and centre.
چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com