Dictiornary-Farsi | chance variations | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 74 (5 milliseconds)

English	Persian
chance variations	تغییرات تصادفی


Other Matches

variations	زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
variations	واریاسیون
variations	شاخه
variations	نوسان متناوب پراکندگی
variations	تراوش
variations	وردش
variations	انحراف قطب نما
variations	اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variations	اختلاف
variations	دگرگونی
variations	تغییر ناپایداری
variations	بی ثباتی تغییرپذیری
variations	وابسته به تغییرو دگرگونی
variations	تغییر
variations	تغییرات
variations	گونه ها
calculus of variations	حسابان تغییرات [ریاضی]
magnetic variations	انحراف مغناطیسی
calculus of variations	حساب تغییرات
seasonal variations	تغییرات فصلی
calculus of variations	حساب تغییرات [ریاضی]
calculus of variations	حساب وردشی [ریاضی]
variations of temperature	اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
He took his chance.	او [مرد] این ریسک را کرد.
to take ones chance	به پیشامد خودتن دردادن بقسمت خودراضی شدن
by chance <adv.>	تصادفا
This is my last chance .	این برایم آخرین فرصت است
off-chance	شانسی یابختویااقبال
There is a 50-50 chance.	احتمال 50-50است
He'll take the chance.	او [مرد] دل را به دریا می زند.
by chance <adv.>	برحسب اتفاق
by chance <adv.>	بطور اتفاقی
by chance <adv.>	بطور تصادف
by chance <adv.>	تصادفی
chance	بخت
by chance	برحسب اتفاق یاتصادف
by chance <adv.>	اتفاقا
chance	فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance	فرصت بل گرفتن
chance	اتفاق
chance	احتمال
chance	تصادفی
chance	اتفاق افتادن
on the chance of	نظر به احتمال
chance	تصادف
chance	شانس
chance	اتفاقی
chance	فرصت مجال
chance error	خطای تصادفی
A problem is a chance for you to do your best.	مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
chance level	سطح تصادفی
chance medley	ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
game of chance	بازی قمار
he seized upon the chance	فرصت راغنیمت شمرد
Before it is too late . while one has the chance .	اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
he seized upon the chance	ازموقع استفاده کرد
snapat the chance	فرصت را در اغوش بگیر
Accidentally . By chance.	بر حسب اتفاق
missing a chance	بزبیاری
To take a chance . To risk it.	دل رابه دریا زدن
He is not dead by any chance , is he ?	نکند مرده باشد ؟
life chance	مجال زندگی
fat chance <idiom>	هیچ شانسی نداشتند
(not a) ghost of a chance <idiom>	حتی یک شانس کوچکی
last chance rule	مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
stand a chance <idiom>	احتمال داشتن
throw away a chance or opportunity <idiom>	لگدزدن به بخت واقبال
I dont have an earthly chance.	کمترین شانس راروی زمین ندارم
Accidentally. By chance. By accident.	بر حسب تصادف [تصادفا]
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
We havent got the slightest chance . We are left out .	کلاهمان پ؟ معرکه است
How come you remembered me ? What lucky chance brings you here	چه شد که یادی از ماکردی ؟
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .	محکم کاری کردن