English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
charge daffaires شارژدافر
Search result with all words
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
titular charge daffaires کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
Other Matches
take over in charge تصدی
like charge قطبهای همنام
like charge شارژ همنام
on charge of به اتهام
in charge <adj.> پاسخگو
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge محفظهای
charge دستگاه با ماده منفجره
in charge متصدی
in charge <adj.> مسئول
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <idiom> مسئول بودن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
be charge with متهم شدن به
take over in charge تحت اختیار دراوردن
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge تصدی
charge خرج
charge موردحمایت
charge متهم کردن
charge بار الکتریکی
charge هزینه
charge پرکردن
charge مطالبه بها
charge متهم ساختن
charge زیربار کشیدن
charge عهده دارکردن
charge گماشتن
charge بار مسئولیت
charge وزن
charge حمله اتهام
charge عهده داری
charge خرج منفجره
charge پر کردن
charge شارژ کردن شارژ
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge اتهام
charge حمله به حریف
charge خطای حمله
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge بار
charge بار کردن
charge بدهکار کردن
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
snow charge بار برف
surface charge بار سطحی
space charge بار پیرامونی
space charge ناحیه بار فضا
shaped charge خرج مقعر
soaking charge بار سولفات زدای
spinning charge بار چرخان
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge خرج تکمیلی
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
tapering charge پر کردن شیبدار
shaped charge خرج گود
static charge برق ساکن
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge اعلام اتهامات
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sticky charge خرج چسبنده
section charge خرج جزء جزء
plaster charge خرج انفجاری افشان
plaster charge خرج شراپنل
partial charge بار جزیی
multisection charge خرج چندقسمتی
officer in charge افسر مسئول اجرا
officer in charge افسر مسئول
nucleon charge بار نوکلئون
nuclear charge بار هسته
normal charge خرج معمولی توپ
negative charge بار منفی
multisection charge خرج چند کیسهای
point charge بار نقطهای
pole charge خرج دستکی
section charge خرج چند قسمتی
satchel charge خرج کیسهای
satchel charge خرج خورجینی
residual charge بار الکتریکی مانده
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
propelling charge خرج
propellant charge خرج پرتاب
powder charge خرج پرتاب گلوله
powder charge خرج باروت
positive charge بار مثبت
pole charge خرج میلهای
mobile charge بار متحرک
telephone charge هزینه تلفن
export charge حقوق صادرات
export charge هزینه صادرات
export charge تعرفه صادرات
import charge تعرفه واردات
import charge هزینه واردات
to charge the battery باتری را بار کردن
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge indicator اندازهشارژ
zero charge potential پتانسیل بار صفر
volume charge بار حجمی
unlike charge قطب غیر همنام
trickle charge پر کردن اهسته
total charge بارگذاری کامل
toll charge باج
to give in charge سپردن
to give in charge تسلیم کردن
charge hand کارگر معمولی
charge nurse سر پرستار
community charge گونهایمالیات
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
melting charge شارژ ذوب
charge d'affaires شارژ دافر
coke per charge ذغال کک شارژ
charge with a fault تخط ئه کردن
charge pits چالههای خرج
charge of the electron بار الکترون
charge neutrality خنثایی بار
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge density چگالی بار
charge d'affaires کاردار سفارت
charge d'affaires نایب وزیر مختار
collection charge هزینه وصول
collection charge هزینه وصول مطالبات
propelling charge خرج پرتاب
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
deep charge خرج گود
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge خرج تخریب
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge تهمت متقابله
conservation of charge بقای بار الکتریکی
condenser charge بار خازن
charge d'affaires نایب سفارت
charge d'affaires کاردار
charge cavity فرفیت بار
bank charge هزینههای بانکی
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
service charge اضافه کار
service charge انعام
tas de charge پاطاق
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
boost charge ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
bound charge بار بسته
charge balance موازنه بار
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
charge account حساب بدهی مشتری
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge a kiln چیدن کوره
carrying charge هزینه حمل و نقل
bursting charge بار انفجاری
bursting charge خرج منفجرکننده
bursting charge خرج تلاش
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
depth charge خرج عمیق
give in charge تحویل پلیس دادن
handing charge هزینه باربری
equalizing charge بار برابرکننده
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
electronic charge بار بنیادین
ignition charge خرج اشتعال
import charge حقوق واردات
explosive charge خرج سوختار
extra charge هزینه فوق العاده
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free of charge مجانی
full charge خرج کامل توپ
furnace charge شارژ کوره
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
give in charge سپردن
free of charge رایگان
formal charge بار قراردادی
induced charge بار القاء شده
detonation charge خرج تلاش
diamond charge خرج مربع شکل
diamond charge خرج چهارگوش
impulse charge نیروی محرکه اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com