English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge neutrality خنثایی بار
Other Matches
neutrality خنثی بودن
neutrality بی طرفی
neutrality بی اثر بودن خنثایی
neutrality نادرگیری
neutrality بیطرفی
neutrality بی اثری
neutrality of money خنثی بودن پول
declaration of neutrality اعلان بیطرفی
neutrality of money بدون تاثیربودن پول
charge دستگاه با ماده منفجره
be charge with متهم شدن به
like charge شارژ همنام
like charge قطبهای همنام
in charge متصدی
on charge of به اتهام
take over in charge تحت اختیار دراوردن
take over in charge تصدی
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in charge <idiom> مسئول بودن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <adj.> پاسخگو
in charge <adj.> مسئول
charge زیربار کشیدن
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge بار
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge خطای حمله
charge حمله به حریف
charge اتهام
charge وزن
charge هزینه
charge بار مسئولیت
charge خرج
charge پر کردن
charge عهده دارکردن
charge متهم ساختن
charge مطالبه بها
charge پرکردن
charge موردحمایت
charge بار الکتریکی
charge متهم کردن
charge خرج منفجره
charge حمله اتهام
charge شارژ کردن شارژ
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge محفظهای
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge تصدی
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge عهده داری
charge بدهکار کردن
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge گماشتن
charge بار کردن
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
negative charge بار منفی
snow charge بار برف
soaking charge بار سولفات زدای
multisection charge خرج چندقسمتی
space charge بار پیرامونی
space charge ناحیه بار فضا
spinning charge بار چرخان
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
statement of charge اعلام اتهامات
charge hand کارگر معمولی
surface charge بار سطحی
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge خرج تکمیلی
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
sticky charge خرج چسبنده
static charge برق ساکن
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
multisection charge خرج چند کیسهای
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
shaped charge خرج مقعر
shaped charge خرج گود
pole charge خرج دستکی
point charge بار نقطهای
plaster charge خرج انفجاری افشان
plaster charge خرج شراپنل
partial charge بار جزیی
officer in charge افسر مسئول اجرا
officer in charge افسر مسئول
normal charge خرج معمولی توپ
nucleon charge بار نوکلئون
positive charge بار مثبت
powder charge خرج باروت
powder charge خرج پرتاب گلوله
section charge خرج جزء جزء
section charge خرج چند قسمتی
satchel charge خرج کیسهای
satchel charge خرج خورجینی
residual charge بار الکتریکی مانده
pole charge خرج میلهای
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
propelling charge خرج
propelling charge خرج پرتاب
propellant charge خرج پرتاب
nuclear charge بار هسته
tapering charge پر کردن شیبدار
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
export charge هزینه صادرات
export charge تعرفه صادرات
import charge تعرفه واردات
import charge هزینه واردات
import charge حقوق واردات
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
export charge حقوق صادرات
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
to charge the battery باتری را بار کردن
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
charge indicator اندازهشارژ
zero charge potential پتانسیل بار صفر
volume charge بار حجمی
unlike charge قطب غیر همنام
trickle charge پر کردن اهسته
total charge بارگذاری کامل
toll charge باج
to give in charge سپردن
to give in charge تسلیم کردن
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
community charge گونهایمالیات
charge nurse سر پرستار
telephone charge هزینه تلفن
diamond charge خرج مربع شکل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge تهمت متقابله
boost charge ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
bound charge بار بسته
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
conservation of charge بقای بار الکتریکی
bursting charge خرج تلاش
collection charge هزینه وصول مطالبات
cratering charge خرج تخریب
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
deep charge خرج گود
detonation charge خرج تلاش
detonation charge خرج انفجار
detonating charge چاشنی
detonating charge خرج منفجر کننده
condenser charge بار خازن
bank charge هزینههای بانکی
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
collection charge هزینه وصول
coke per charge ذغال کک شارژ
charge account حساب بدهی مشتری
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
charge d'affaires شارژ دافر
charge d'affaires کاردار سفارت
charge d'affaires نایب وزیر مختار
charge d'affaires نایب سفارت
charge d'affaires کاردار
charge balance موازنه بار
charge daffaires شارژدافر
charge density چگالی بار
charge with a fault تخط ئه کردن
bursting charge خرج منفجرکننده
charge pits چالههای خرج
bursting charge بار انفجاری
carrying charge هزینه حمل و نقل
charge of the electron بار الکترون
charge a kiln چیدن کوره
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge cavity فرفیت بار
diamond charge خرج چهارگوش
mobile charge بار متحرک
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
handing charge هزینه باربری
give in charge تحویل پلیس دادن
give in charge سپردن
tas de charge پاطاق
furnace charge شارژ کوره
full charge خرج کامل توپ
free of charge مجانی
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
melting charge شارژ ذوب
depth charge خرج عمیق
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
induced charge بار القاء شده
impulse charge نیروی محرکه اولیه
impulse charge خرج محرکه
ignition charge خرج اشتعال
ignition charge خرج احتراق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com