Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
circular table
میز گرد
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table .
با مشت کوبیدن روی میز
circular saw
اره کمانهای
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circular saw
اره مجمعه
circular
بخشنامه
circular
مدور
circular
دایرهای شکل
circular
مستدیر
circular
دایره وار
circular
دایرهای
circular
گرد
circular
بخشنامه نشریه
circular milling
فرز مدور
circular arc
کمانی از دایره
circular arc
طاق
circular mil
میل مدور
circular arc
قوس
circular arch
طاق دایرهای
circular arch
قوس دورتمام
circular motion
حرکت مستدیر
circular motion
حرکت دایرهای
circular parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
circular reasoning
استدلال دوری
circular carpet
قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
circular reaction
واکنش چرخشی
circular psychosis
روان پریشی ادواری
circular projection
برامدگی گرد
circular friction saw
اره کمانهای اصطکاکی
circular motion
حرکت گردشی
circular bending
خمش خالص
circular blank
پلاتین
circular measure
اندازه کمان
circular loom
نای عایق
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
circular list
لیست دایرهای
circular letter
نامه اداری
circular letter
بخشنامه اداری
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
circular flow
جریان دوری
circular flow
جریان دایرهای
circular dispersion
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
circular definition
تعریف دوری
circular cut off saw
اره کمانهای
circular cell
محفظه گرد
circular mil
مساحت دایرهای به قطر یک میل
circular measure
اندازه قوس
circular rip saw
اره کمانهای چاکدار
circular shift
تغییر مکان دایرهای
circular slitting saw
اره کمانهای مخصوص شیار
circular velocity
سرعت دایرهای
circular weir
سرریز مدور
circular body
صفحهمدور
circular functions
تابع های مثلثاتی
[ریاضی]
semi circular a
طاق روی
circular frequency
تکرار دورانی
circular needle
میلگرد
semi circular
نیم دایرهای
training circular
نشریه اموزش
circular reference
ارجاع چرخشی
circular shift
تغییر مکان حلقوی
circular shift
شبفت مدور
circular saw bench
اره کمانهای میزی
circular bench
نیمکت گرد
[دایره ای]
circular saw blade
تیغ اره
circular scanning
تقطیع مدور
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
circular shear
قیچی کمانهای
semi circular parry
دفاع نیمدایره
circular casing pump
تلمبه پا بده دایرهای
circular mil foot
پا- میل مدور
circular flow of income
جریان دوری درامد
circular flow of income
گردش دورانی درامد
circular type gates
دریچههای نوع استوانهای
circular cutter head
چاقوی گرد
cold circular sam
اره کمانهای سردکار
circular seam welding
جوشکاری درزی کمانهای
circular sawing machine
اره کمانهای
circular probable error
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
circular cross section
مقطع گرد
table look up
جستجوی جدول
table look up
مراجعه به جدول
look up table
جدول مراجعهای
get table
دست یافتنی
the f. of a table
باید
the f. of a table
بطوریکه
get table
بدست اوردنی
two way table
جدول دو سویی
under the table
<idiom>
زیرمیزی
inner table
میزداخلی
table saw
تابلونمایشگر
table
خوان
table
در فهرست نوشتن
table
لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
به صورت جدول دراوردن
table
به جدولی انتقال دادن
table
میزبازی
table
تو گذاردن
table
مطرح کردن
table
سفره
table
از دستور خارج کردن
table
معوق گذاردن
table
روی میز گذاشتن
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
لوح جدول
Could we have a table outside?
آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table
جدول
table
کوهمیز
table
لیست
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
فهرست
table
میز
table
طرح کردن
tier table
میز کوچک
table of distribution
جدول تقسیم اماد
table of distribution
جدول توزیع
table of authorities
جدول اولیا امور
tide table
جگول جزر و مد
table beet
چغندر
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
table of equipment
جدول ساز و برگ
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
time table
جدول زمان بندی
table of organization
جدول سازمان
tide table
نمودار جزر ومد یاکشند
tide table
جدول کشند
table talk
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table spoonful
قاشق سوپخوری
table spoon
قاشق سوپ خوری
table set
دستگاه میزی
table point
جدول امتیازها
table of precedence
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
time table
جدول زمانی
table set
وسیله رومیزی
table tomb
گورصندوقی وتخت
table telephone
تلفن رومیزی
symbolic table
جدول علائم
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
symbol table
جدول علامت
tilting table
میز نوسان دار
swivel table
میز نوسان دار
state table
جدول حالات
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
to serve at table
پیشخدمتی کردن
serve at table
پیشخدمتی کردن
symbol table
جدول نمادها
table utility
برنامه کمکی جدولی
table ware
لوازم میز یا سفره
multiplication table
جدول ضرب
[ریاضی]
table linen
رومیزی
table linen
دستمال سفره
table land
زمین هموار
table lamp
لامپ استاندارد
table instrument
وسیله رومیزی
table flap
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator
مقایسه کننده نوارها
table waters
ابهای معدنی سر سفره
table water
سفره اب زیر زمینی
trivet table
میز سه پایه
Could we have a table on the terrace?
آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table
<idiom>
سرو کردن غذا
Lift up the table.
سرمیز رابلند کن
trestle table
میز سهپایه
table manners
روشغذاخوردنفردی
pin-table
صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table
جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table
جدوللیگ
dinner table
میزغذاخوری
dining table
میزغذاخوری
bargaining table
جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer
توپتنیسرویمیز
earth-table
رج بنا
corbel-table
[ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table in the corner?
آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
lay the table
چیدن میز
the leg of the table
پایه میز
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
altar-table
میز مقدس در کلیسا
basement-table
[پی را روی زمین ساختن]
communion-table
[میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
table extension
صفحهانقراض
table cut
تراشتختهای
truth table
جدول درستی جذول صحت
truth table
روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table
در جبر بولی
truth table
دو مقدار
truth table
جدول صحت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com