English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English Persian
city editor نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
Other Matches
editor ویراستار
editor سردبیر روزنامه
sub-editor ویراستار
editor ویرایشگر
editor نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
editor نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد بخشی از فایل را انتخاب کند و تغییر دهد یا حذف کند
editor نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
linkage editor ویراستار پیوندی
symbolic editor ویرایشگر سمبلیک
text editor ویرایشگر متن
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
city شهر
city شهر
inner city بخش مرکزی شهر
city شهر کوچک
city شهرک
city boundary شهرمرزی
The city center . میدان ( مرکز ) شهر
New York City نیویورک
Kuwait City کویت
garden city شهریدرداخلیکباغستان
Guatemala City پایتختگوآتمالا
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
provincial city شهرستان
city view نمای شهر
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Garden city بوستان شهر
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
Vatican City شهر واتیکان
Panama City شهر پاناما
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
the city has been proclaimed قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
empire city نیویورک
city slicker زرنگ
city slicker شهری
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
central city شهر مرکزی
central city مرکز شهر
City Hall ساختمان شهرداری
Mexico City مکزیکوسیتی
city slicker رند
City Hall شهرداری
City Hall بلدیه
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
the hill overhangs the city تپه به شهر مشرف است
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
Ho Chi Minh City شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
brown air city شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
gray air city شهر با مه دود اکسیدی
The city was razed to the ground. شهر با خاک یکسان شد
that city lies in ruins ان شهر خراب
that city lies in ruins است
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> هر کس به شهر خود شهریار است .
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The entire city was plunged in darkness . تمام شهر غرق درتاریکی بود
Enemy troops poured into the city. سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com